دورهمی پایتختیها؛ خبری از نقد نبود
واژه روز - علیرضا سعیدی کیاسری / منتقد سینما و تلویزیون: «برنامه نقد و تحلیل سریال «پایتخت 6» طی دو شب گذشته از شبکه یک تلویزیون پخش شد. همانطور که انتظار میرفت «محسن تنابنده» مغز متفکر و پدرخوانده «پایتخت» و «آرش عباسی» در مقام نویسنده با تیزدستی و حرکتی زیرکانه در برنامه حاضر نشدند و «سیروس مقدم» کارگردان تیتراژیِ این سریال را وارد گود نقد کردند.
البته در کنار او «مهدی فرجی» مدیر سابق شبکه یک که مشاور این سری از پایتخت نیز هست و به شدت نمکگیر سفره پر رونقشان بوده را نشاندند تا دانش اندک مقدم در مقوله نقد فیلم و سینما کار دستشان ندهد. هر چند برنامه از پیش ضبط شده بود و امکان هرگونه دخل و تصرف، تکرار برداشت و ادیت در آن وجود داشت.
از طرفی دو منتقدی که روبهروی متولیان «پایتخت» قرار گرفتند، نه تنها از منتقدان مستقل و صاحبِ نام و تجربه حوزه فیلم و سینما نبودند، بلکه هر کدام با توجه به موقعیتشان وامدار تلویزیون هستند و جرأت ابراز نظر جدی را هم نداشتند.
اجرای این برنامه نقد را نیز محمودخان گبرلو بر عهده داشت که به خاطر انفعال وافر و روحیه مالهکشی، بینندگان را یاد «رضا پورحسین» مجری مناظرههای معروف انتخابات رباست جمهوری سال ۸۸ میانداخت. البته برای نگارندۀ این یادداشت سوال است که چطور تلویزیون برای اجرا، کارشناسی و نقد «پایتخت» از «مسعود فراستی» منتقد محبوب خود و رفقای او که در میز نقد برنامه «هفت» شبکه سه حلقهای نفوذناپذیر را تشکیل دادهاند استفاده نکرد تا بخواهد با همان لحن و ادبیاتی که با فیلمهای مستقل و موفق و کارگردانان صاحب اندیشه کشور برخورد میکند درباره سریال «پایتخت» نیز اظهار نظر کند.
اما موضوعی که موجب شد تا پیرامون بخش نخست برنامهی نقد سریال «پایتخت» به آن بپردازیم، عذر بدتر از گناه سازندگان این سریال در توجیه ضعف شدید ساختاری و محتوایی سری ششم این مجموعهی پرمخاطب و حواشی پیش آمده پیرامون قسمت پانزدهم آن در برنامهی مذکور است.
اینکه «آرش عباسی» به عنوان نویسندهی سریال در نگارش فیلمنامه «پایتخت» در مقایسه با زندهیاد «خشایار الوند» و حتی دیگر نویسندگان سریهای گذشته از جمله «کوروش نریمانی»، «امیرحسین قاسمی» و «حسن وارسته» نتوانسته از پس کار بر بیاید و علیرغم پیشینهی قابل توجهاش در عرصه نمایشنامهنویسی و اشراف به اصول دراماتیک، بسیار خامدستانه به سوژه پرداخته کاملا واضح و روشن است. چرا که در مقوله نقد ساختاری متن، اینقدر از هم گسیختگی و آشفتگی در متن زیاد است که از اساس حرفی جدی برای بررسی یک فیلمنامه منسجم باقی نمیگذارد و صرفاً موقعیتهایی برای شخصیتهایی که در این سری در حد تیپ باقی ماندهاند، ایجاد شد تا با بداههپردازی و پرگوییها و کلنجارهای دوسویهی اغلب تکراری و البته کشدار زمان سریال را پر کنند.
اتفاقاً نظر اغلب منتقدان نسبت به نبود قصهای شسته و رفته در پایتخت نگاهی کارشناسی است و تنها رگهای از قصهای بیبرگ و بار در سریال وجود دارد که در میان حجم بالای بداههگوییهای گاه و بیگاه بازیگرانِ محوری در سکانسهای مختلف و از شاخه به شاخه پریدن نویسنده در خلق موقعیتها و ماجراهایی که انسجام دراماتیک ندارند، کاملا گم شده است. این در حالی است که «سیروس مقدم» مدعی روایت قصهای کلاسیک و منسجم در «پایتخت6» است.
در قسمتی از برنامهی نقد سریال پایتخت، درباره تشابه سکانسهای پایانی قسمت پانزدهم سریال به دو فیلمفارسی پیش از انقلاب بحث شد که منطق و دلایل «سیروس مقدم» به عنوان کارگردان و «مهدی فرجی» در مقام مشاور پروژه آنچنان گل به خودی به رسانه ملی بود که مخاطب را به حیرت وا داشت.
متولیان پایتخت دلیل این تشابه را پایان خوش برای سریال و البته شوخی با فیلمهای مذکور دانستند و وجود سکانسهایی مشابه در سریهای قبلی پایتخت را مثال زدند؛ از جمله برخی موسیقیهای غیرمجاز خارجی! جالب اینکه این آقایان حتی به اتفاق مجری برنامه با لحنی بسیار محکم و تاکیدگذاریِ خاص چنین عنوان کردند فیلمهایی که پایتخت با آن شوخی کرده، در همان سینمای عامهپسند پیش از انقلاب بسیار سخیف و مستهجن بودهاند. تا جایی که حتی در لیست پنجاه فیلمفارسی قبل از انقلاب نیز قرار نمیگیرند.
نکته اینجاست که اولا رسانه ملی به زعم خودش در شوخی –و در نگاه مخاطبان همسانسازی- سکانسهایی از فیلمهای «همسفر»، «ممل آمریکایی» و «در امتداد شب» در پایتخت، عملاً این فیلمها را به رسمیت شناخت و آنها را داری وجاهت دانست. وگرنه به قول عامه دلیلی نداشت سرِ شوخی را با فیلمهای مذکور باز کند. هر چند ظاهرا علاقهمندی سازندگان پایتخت به فیلمفارسی خیلی بیشتر از اینهاست و در همین سری ششم، از فیلمهای «قیصر» و «کوچه مردها» و «مرتضی عقیلی» بازیگر فیلمفارسیهای پیش از انقلاب ذکر خیر کردهاند. در حالی که موارد نام برده شده جزو ممیزیهای بیچون و چرای تلویزیون به شمار میروند.
به بهانهی همین بحث در اینجا لازم است اشاره شود استفاده از قطعه آهنگ «شلوار پلنگی» نیز در نوع خودش جای صحبت دارد. چرا که وقتی پخش همین قطعه آهنگ برای دانشآموزان موجب برخورد شدید آموزش و پرورش با مسئولان مدرسه میشود و این آهنگ را غیرتربیتی و غیراخلاقی قلمداد میکنند، چگونه رسانه ملی در پر بینندهترین سریال خود با پخش «شلوار پلنگی» به آن اعتبار میبخشد و حتی موجب تبلیغ چشمگیر برای آهنگی میشود که نه از جنس موسیقی مازندران است و نه ریشهای فرهنگی در این سرزمین دارد و بلکه همانطور که از نامش پیداست از زمزمههای درون گروهی افراد با شمایل و هیکلی خاص موسوم به شاخ و شاه و سایر القاب از این دست تبدیل به این آهنگ شده است؟
در شب دوم برنامه نقد و بررسی سریال «پایتخت6» در حرکتی بدوی و نخنما شده که اتفاقاً مختص رسانه ملی نیز هست، تلویزیونیها برای کمک به اثبات حرفهای «مهدی فرجی» که نتوانسته بود برای بیاحترامیهای «بهتاش» نسبت بزرگترها توجیه منطقی و محکمهپسند داشته باشد، در میانهی برنامه با کات کردن گفتوگو، سکانس مربوط به اعلام خبر بهتاش به نقی و خانواده در خصوص پیوستن خودش به یک باشگاه یونانی را پخش کردند که در هیچ جای دیگر معمول و مرسوم نیست.
نکتهی فکاهی این برنامه نقد در شب دوم، دفاع تمام قد «محمود گبرلو» به عنوان مجری از پایتخت و مدیران تلویزیون بود که آنها را افرادی متخصص و کاربلد دانست که پشت این سریال هستند. این در حالی است که نوع عملکرد، جنس برنامهها و آمار تعداد مخاطبان تلویزیون در طول سال از ضعف مشهود متولیان تلویزیون در تولید برنامههای مطلوب و با کیفیت و ناتواتی آنها در جلب رضایت مخاطب حکایت دارد.
ای کاش تلویزیون هرگز چنین میزگردی منفعل و یکطرفه برای نقد سریال «پایتخت6» برگزار نمیکرد. لایههای نامرغوب این سریال به عنوان سوگلی رسانهی ملی برای مخاطبان پنهان نمانده است.