سریال پایتخت؛ قرائتی مبهم از یک جامعه
خارج کردن سریالهای تلویزیون ملی از کلیشه تهرانی بودن آن یک نیاز واقعی و انکارناپذیر برای شبکه ملی بود. سریالهایی که همواره رنگ و بوی تهران، آلودگی و فرهنگ پایتختنشینان را تکرار میکرد که نه تنها باعث سرد شدن بینندگان از شبکههای تلویزیون داخلی و ایجاد فضای کسالتآور شده بود، بلکه فضا را برای ایفای مانور شبکههای خارجی فراهم کرد.
در یک دهه اخیر قاب دوربین سریالهای تلویزیون رفته رفته از ترافیک شلوغ پایتخت دور شد و به استانهای دیگر وارد شد. سریالها و حتی فیلمهای سینمایی رنگ و بوی غیر تهرانی گرفتند تا چهره و فرهنگ استانهای دیگر کشور وارد جعبه جادویی شود.
تولیدات تلویزیونی از استانهای اصفهان، خوزستان، استانهای ترک زبان، کرد زبان، گیلکی و حتی مردم سیستان نیز ساخته شد تا دورهمیهای بینندگان تلویزیون را با تنوع بیشتری روبرو کند که البته برخی از این فیلمها با انتقادات شدید مردم بومی همراه بود و در برخی مواقع جنجالهایی ایجاد کرد.
اما در سالهای اخیر یک سریال در تلویزیون ملی بیش از همه طرفدار پیدا کرده است. سریالی که نامش «پایتخت» بود، اما محتوای آن از میان فرهنگ مردم تبری زبان مازندران انتخاب شد. پایتختی که نخستین داستانش از پایتخت آغاز شد، رفته رفته از تهران فاصله گرفت تا به طور کامل در مازندران خانهنشین شود.
اما یکی از بزرگترین نقاط انتقاد سریال پایتخت همان نقطه قوتی است که سازندگان این سریال برای جلب بیننده به آن تکیه کرده و داستان را بر آن روایت میکنند؛ یعنی استفاده از فرهنگ مردم مازندران به عنوان موضوع طنز. به همین دلیل همواره فصلهای ساخته و پخش شده این سریال به خاطر استفاده طنزآمیز از زبان مازندرانی و گویشهای محلی مناطق مختلف این استان تاکنون در محافل مردمی و هنری و به ویژه رسانههای محلی مخالفتهایی را به دنبال داشته است.
فصل ۶ سریال پایتخت نیز امسال همراه با آغاز سال نو و در شرایط کرونایی مردم مازندران و کشور، روی آنتن تلویزیون ملی رفت. سریالی که علاوه بر مخالفان، طرفداران بسیاری دارد. حتی برخی از دوستداران فیلم و سریال همواره پیگیر ساخت فصلهای بعدی آن هستند.
با وجود اینکه این بار هنوز به طور واضح موضوع اصلی سریال پایتخت برای مخاطب مشخص نشده است، اما سریال از همان الگو و ریتم سابق وام گرفته تا به هدف خود که همان خنداندن مردم است برسد.
هر چند که فصل تازه سریال پایتخت نیز حاوی تکیهکلامها و طعنههایی به مسائل سیاسی روز از جمله بنزین، کرونا و زندگی نمایندههای مجلس است، اما پیکربندی و شالوده اصلی سریال بر سه ضلع یعنی دیالوگهای طنزآمیزِ به زبان فارسی آمیخته با گویش مازندرانی و پوشش کمدی به همراه نوعی الگوبرداری از رفتار مردم مازندران ساخته شده است و درست در همین پیکربندی پرسشهایی مطرح میشود که سالها و در پی فصلهای متعدد این سریال حداقل برای مردم مازندران بی پاسخ مانده است که شاید حق آنها باشد تا پاسخ خود را دریافت کنند.
مردم مازندران به دلیل خونگرمی، شوخ طبعی و مناعت طبع تاکنون در برابر سریال پایتخت موضع سخت و جنجالی نگرفته و همواره از آن حمایت کردند، اما هیچگاه نسبت به تمسخر فرهنگ خود یا استفاده از فرهنگ مازندران به عنوان دستمایه هجو سکوت نکردند.
پرسشهایی که این روزها درباره سریال پایتخت میان مردم مازندران رد و بدل میشود نیز به دلیل آشکار شدن بخشی از ابهامات است. مهمترین این سوالات این است که آیا در سریال پایتخت به صورت کامل از فرهنگ مازندرانی و مردم مازندران در روایت داستان استفاده شده یا سازنده صرفاً با استفاده از تعدادی بازیگر بیگانه با فرهنگ مردم این استان و تکهبرداری از بخشهای طنز زندگی عمومی به دنبال جلب مخاطب بیشتر است؟
به زبان ساده آیا سریال پایتخت را باید سریالی مازندرانی برای مردم کشور دانست یا اینکه فرهنگ مردم مازندران صرفا بازیچهای برای خنداندن ۸۰ میلیون ایرانی است؟
ما در این گزارش به دنبال قضاوت درباره سریال پایتخت نیستیم و فقط با روایت قسمتهایی از این سریال نتیجهگیری را به عهده خود مخاطب قرار خواهیم داد.
جای خالی بازیگران مازندرانی تاثیرگذار
ابتدا باید از آشکارترین بخش این سریال یعنی بازیگران آن آغاز کنیم. بازیگران اصلی عمدتا فارسیزبانانی هستند که به تکهبرداری از بخشهای طنزآمیز لهجه مازندرانی و گویش تبری خود را در نقش یک علیآبادی جا زدهاند.
تمام بازیگران این سریال در نقشهای اصلی غیر مازندرانی هستند. عمده بازیگران پایتخت از جمله محسن تنابنده در نقش «نقی معمولی» ، ریما رامینفر در نقش «هما سعادت»، سارا و نیکا فرقانی اصل در نقش «سارا و نیکا»، نسرین نصرتی در نقش «فهیمه» و علیرضا خمسه در نقش «بابا پنجعلی» که در فصل ۶ با مرگ خود غائب سریال است، غیر مازندرانی هستند.
حتی احمد مهرانفر در نقش «ارسطو عامل» و بهرام افشاری در نقش «بهتاش» از ۲ بازیگران اصلی غیر تهرانی «پایتخت» نیز مازندرانی نبوده و اهل کاشان و همدان هستند. تنها بازیگران مازندرانی این سریال مصطفی و مجتبی بلال حبشی در نقش «رحمان و رحیم» بازی میکنند که از اهالی تنکابن بوده و عمدتاً در سریال پایتخت به ویژه فصل ۶ آن دیالوگی ندارند. «سلمان خطی» در نقش «تقی معمولی» نیز دیگر بازیگر مازندرانی است که بیشتر از سایر بازیگران مازندرانی دیگر در این سریال دیده میشود.
در این سریال پس از گذشت ۶ فصل بازیگر نقش «هما» و دخترانش در نقش «سارا و نیکا» حتی یک واژه از زبان مازندرانی را به کار نمیبرند.
پوششی از جنس طنز
پوشش و اصلاح چهره بازیگران پایتخت تاکنون یکی از بحث برانگیزترین قسمتهای این سریال است. در فصل قبلی یعنی فصل پنجم بازیگران پایتخت به خصوص چهرههای مرد آن را با موهایی به رنگهای جیغ زرد و قرمز، اصلاح عجیب و غریب مو مانند تاج خروس و گریمهای متعدد مشاهده کردیم.
لباسهای گلدار مردانه، با کفشهایی که هیچ تناسبی به شخصیت فرد نداشته و در برخی مواقع از سوی خود بازیگر با دیالوگهایی همچون «این کفش مردانه هم داره؟»، «این شلوار زنانه است یا مردانه؟» به سخره گرفته شده است.
پرسش اصلی اینجاست چگونه تهیهکنندگان سریال به این نتیجه رسیدند یا در کجای استان مازندران دیدند که مردم چنین پوششی داشته یا موهای خود را به رنگ زرد در آورند؟
اینکه چرا تولیدکنندگان این سریال میخواهند پوشش و اصلاح صورت خندهدار را به عنوان فرهنگ مازندرانی جا بزنند سوالی است که حتما باید پاسخ داده شود.
آیا مردانِ مو رنگ شده در مازندران بیشتر دیده میشوند یا در استانهایی همچون تهران و شهرهایی بزرگی همچون تهران و حومه آن؟ حتی اگر هم پوشش مردم مازندران اینگونه باشد که سریال پایتخت توصیف میکند، آیا با معیارهای اخلاقی هماهنگی دارد که سبک زندگی یک جامعه بومی را ابزار مضحکه قرار داد؟
آیا سازندگان پایتخت با پوشش کردی، ترکی و بلوچی نیز میتوانند چنین رفتاری کنند که البته این اقوام نیز باید مورد احترام واقع شوند، زیرا پوشش آنها بخشی از هویت آنها محسوب میشود.
پرسش بهتر اینکه در کجای ادبیات سریالهای کمدی گفته شده باید هویت مردم یک سرزمین را دستمایهای برای خنداندن اقوام دیگر کرد؟ آیا این گونه کمدینویسی و تولید سریال برگرفته از ادبیات جهانی است یا از سر بخت و قرعه نخستین بار به نام مردم مازندران در آمده است؟
سادگی یا لودگی؟
تصویر دیگری که سریال پایتخت روی آنتن میبرد تعریفی ناشناخته و سرگردان میان سادگی و لودگی است. اینکه مردم شمال کشور از جمله مازندران به دلیل جغرافیای فرهنگی و محیطی انسانهای خونگرم، ساده و بیآلایش هستند تقریباً شهرت جهانی مردم البرزنشین است. البته این مسئله به این معنا نیست که در میان مردم مازندران یا شمال کشور شخصیتهای هنجارشکن و مغایر با موازین اخلاقی وجود ندارد، زیرا به قول معروف بد و خوب همه جا یافت میشود. اما عمدتا مردم شمال به سادگی و یکرنگی معروف هستند که ظاهر و باطن آنها ۲ روی یک سکه نیست. زیرا باطن و ظاهرا آنان به صورت مکمل شخصیت آنان را تعریف میکند.
اما در پایتخت کمتر چهره ساده از مردم مازندران برای تماشاگران نمایش گذاشته میشود و آنچه بیننده به آن دست مییابد شخصیتهای لوده و خندهدار است که تمام رفتارهای آنان نمایشی از خنده بوده و ریشهای در عقلانیت ندارد.
البته اینکه یکی از مرامهای رفتاری مردم مازندران خنداندن نزدیکان و دوستان است و همواره به دنبال شادی هستند، موضوعی فرهنگی است که نمیتوان از آن گریخت و نادیده گرفت. ولی اینکه شخصیتها مضحک تعریف شوند تفاوتی فاحش با سادگی دارد.
در سریال پایتخت غیر از هما و دخترانش که گویی نمیتوانند خود را وارد قالب طنز کنند و همواره نقشهای جدی سریال بودند، باقی شخصیتها برپایه پارادوکسی از سادگی و لودگی پیکربندی شدند. به طور دقیقتر در پایتخت شخصیتهای مازندرانی را آنقدر ساده میکنند که به پشت دروازه لودگی میرسد و در برخی مواقع از این دروازه عبور میکند.
برای تحلیل جامعتر سریال پایتخت سراغ یکی از اهالی نمایش و تئاتر استان رفتیم تا از دریچه کارشناسی و به دور از جناحبندیهای هیجانی ارتباط پایتخت با مازندران را بهتر به تصویر کند.
ضعف داستان نقطه انحراف یک سریال
کارشناس ارشد تئاتر و کارشناس ادبیات نمایشی در گفتوگو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: سریال پایتخت از ابتدا با یکی از بزرگترین مشکلات حوزه سریال و سینما روبرو بود. این سریال به دلیل نداشتن مقصد مشخص و هدفی تعیین شده و خالی از روایت مشخصی از شهر تهران آغاز شد و در یک سردرگمی عجیب به استان مازندران رسید. شاید علت این موضوع نزدیکتر بودن مازندران به تهران و همچنین آزادی عمل تهرانیها در کاربرد رفتارهای اجتماعی مردم استان باشد که البته باید خود سازندگان آن را توضیح دهند.
«علیرضا سعیدی کیاسری» ادامه داد: سریال پایتخت هیچگاه موضوع خاص یا داستانی برای روایت نداشت. این مسأله باعث شده که سریال صرفا به رد و بدل کردن دیالوگ بازیگران در مکان و لحظه بسنده کند. سریال با اینکه رگههایی از مسائل سیاسی و اجتماعی را در قالب تکهپرانی ادا میکند، اما هدف سیاسی یا اجتماعی را دنبال نمیکند، بلکه فقط به دنبال جلب مخاطب با هر شیوه ممکن است.
به گفته او، یکی از پیامدهای فقدان داستان و هدفی مشخص در پایتخت این است که سریال هیچگاه بیننده را به یادگیری از یک فرهنگ یا پرهیز از یک ناهنجاری هدایت نمیکند، بلکه از مسائل استفاده ابزاری کرده تا در لحظه مخاطب را پای تلویزیون نگه دارد. مسئله یادگیری، فرهنگسازی و جامعهپذیری که باید مشخصههای یک تولید سینمایی و رسانهای باشد در هیچکدام از فصول پایتخت دیده نشد که متاسفانه این سریال را از همان فصل نخست با وجود تماشاچیان چند آتشه، با شکست فرهنگی همراه کرده است.
این کارشناس سینما و تئاتر همچنین معتقد است که به همین دلیل در سریال پایتخت چیرگی منافع بر فرهنگسازی که مغایر با رسالت اصلی تولید رسانه است را شاهد هستیم. نگاه سازندگان این سریال صرفاً به آوردههای این مجموعه است و تبلیغات پیرامون جذب مخاطب را دنبال میکنند.
فقدان مشاور اجتماعی در پایتخت
به گفته سعیدی سریال پایتخت از مشکلی دیگر رنج میبرد که بزرگترین خلا به دلیل عدم ارتباط سریال با فرهنگ مازندران به حساب میآید و فقدان حضور یک مشاور اجتماعی آگاه به مسائل مازندران کاملا در کنار تیم سازنده احساس میشود.
او گفت: همچنان که یک مجموعه تلویزیونی در مراحل ساخت به مشاوران انتظامی، نظامی، سینمایی و حقوقی نیاز دارد، باید مشاوران اجتماعی و جامعهشناسان متخصص آگاه با مسائل روز و معادلات فرهنگی محیط ساخت یک اثر نیز در کنار سازندگان یک مجموعه دیده شوند.
وی افزود: استفاده از مشاور یا مشاوران اجتماعی در ساخت یک سریال که در مکانی متفاوت از محیط زندگی و فرهنگی بازیگران آن ساخته میشود ضرورتی غیر قابل انکار است، زیرا لازم است تیم فیلمساز و بازیگران با ممیزیها و خط قرمزهای فرهنگی در استفاده از رفتارهای محیط میزبان آگاه باشند.
سعیدی ادامه داد: در هر فرهنگی نوع رفتار اجتماعی و تمامی مؤلفههای زیستی بومیان نسلها پس از تغییر و اصلاح به دست آمده است و نباید به یکباره مورد هجوم و دست درازی قرار بگیرد.
این کارشناس نمایشی گفت: از این جهت میتوان گفت که سریال پایتخت هیچ ارتباطی با مردم مازندران ندارد. زیرا شناخت عوامل این سریال از مردم این استان در حد لطیفههای کوچه بازاری است و به همان دلیلی که پیشتر درباره بیمحتوایی گفته شد، سازندگان نیز تمایلی به دانستن چهارچوبها و ممیزیهای فرهنگی و اجتماعی استان مازندران ندارند و در این مسیر زحمتی هم به خود نمیدهند.
سعیدی گفت: البته عبور از ممیزیها و خط قرمزهای فرهنگی در پایتخت همواره به راحتی نادیده گرفته شده است. علت این مسئله را میتوان در همراه بودن تیم سازنده سریال با مدیریت صدا و سیما دانست که امتیازات و آزادی عمل گستردهای به آنها میدهد تا نه تنها از هویتهای فرهنگی استفاده ابزاری کنند، بلکه آنها را از پاسخگویی نیز مبرا میکند.
وی به مثالی در سریال پایتخت اشاره کرد و گفت: در فصل 6 سریال پایتخت، قطعهای از یک آهنگ به زبان مازندرانی برای رقصاندن و سرگرمی استفاده میشود که حتی از متولیان فرهنگی استان نیز مجوز دریافت نکرده است. این مسأله نشان میدهد چگونه سازندگان این مجموعه بدون پروا و با آزادی عمل گسترده از چیزی برای پیشبرد هدف خود استفاده میکنند.
سعیدی اظهار داشت: در دنیای بیرون بسیاری از مسائل در حال رخ دادن است. اما آیا باید همه آنها در صحنه برای نمایش دادن آورده شوند؟ آیا نباید رسانه به عنوان ناجی فرهنگ از ناهنجاریها و بداخلاقی ها دوری کند؟ واضح است که پایتخت از آنچنان آزادی عملی برخودار است که گویی متولیان فرهنگی باید سر تعظیم جلوی آن فرود آورند.
فقر سواد فرهنگی نقطه قوت پایتخت
این کارشناس تئاتر همچنین به یک مسأله مهم در بینندگان سریال پایتخت اشاره کرد و گفت: برخی از بینندگان که عمدتا مازندرانی هم هستند معتقدند که ما مازندرانیها همینطور که پایتخت نشان میدهد هستیم.
سعیدی گفت: متاسفانه این سخن تلخترین قسمت سریال پایتخت است. زیرا به این معنی است که مازندرانیها افرادی کاملا غرق در حاشیههای رفتاری، با کنشهای ناهنجار هستند که در آن عقلانیت دیده نمیشود. اگر حتی نگاهی گذرا به سریال پایتخت بیندازید خواهید دید تمام شخصیتها به غیر از شخصیت «هما»، دارای مشکلات اخلاقی و رفتاری هستنند. حتی بازیگر برای یافتن شغل در مازندران باید به سراغ فروشندگان مواد مخدر و مشروبات الکلی برود و حتی متشخصترین شخصیت سریال که در حال حاضر «نقی معمولی» است در خودرو خود پنجهبوکس، چوب و سلاح سرد حمل میکند.
وی ادامه داد: برادران دوقلو در جوانی معتاد شدند و شخصیت «رحمت» به عنوان یک فرد علاف و بیمصرف است. «تقی معمولی» نیز مصرف کننده مواد مخدر و «بهتاش» نیز دارای شخصیتی اوباش و بدون رعایت الگوهایی همچون احترام و حرمت است. حتی همسایههای خانواده معمولی نیز افراد غیرعادی، غیر عقلانی و با کنشهای مغایر اخلاقیات هستند.
به گفته سعیدی، میتوان نتیجه گرفت از منظر «پایتخت» مردم مازندران افرادی پر حاشیه و دور از جامعهپذیری و رفتارهای هنجاری هستند که متاسفانه برخی بینندگان خود را اینگونه تعریف میکنند که سازندگان نیز همواره از همین نقطه ضعف استفاده میکنند.
مصادره به مطلوب به روش پایتختیها
در سریال پایتخت همواره به دیدار آقای «سیروس مقدم» با رهبر معظم انقلاب استناد میشود که از سریال پایتخت تعریف کردند. بارها نیز سازندگان سریال پایتخت به این بهانه منتقدان سینما و نمایش را به سخره گرفته و آنان را افرادی نفهم توصیف کردهاند. البته هیچکس بر هوشمندی، اشراف فرهنگی و دقت نظر رهبری تردید ندارد، اما آیا میتوان گفت که سریال پایتخت با فرمایشات رهبری درباره سبک زندگی ایرانی و اسلامی همخوانی دارد؟
سعیدی ادامه داد: چرا سازندگان سریال پایتخت که همواره با استناد به فرمایشات رهبری از پاسخگویی و انتقادات فرار کرده به این خواست رهبری واکنش نشان نمیدهند؟ نمایش سریال پایتخت و تمسخر سبک زندگی یک جامعه کاملاً در مغایرت با سخنان رهبری قرار دارد که به نوعی مخاطب مازندران را از پوشش محلی خود خجالتزده و فراری کرده و آن را به سبک زندگی پایتختنشینان که کاملاً الگویی غربی دارد سوق میدهد.
وی گفت: متاسفانه بیماری مصادره به مطلوب از بیانات واضح رهبری، این روزها از جمع سیاسیون به اهالی فرهنگ نیز رسیده است. در حالی که رهبری همواره احترام به سبک زندگی ایرانی-اسلامی را خواسته اصلی خود عنوان کرده و آن را از اهالی فرهنگ انتظار دارند.
سعیدی اظهار داشت: همواره سازندگان پایتخت با چنین ابزاری منتقدان خود را افرادی هیجان زده، بیمنطق و غیر سینمایی صدا زده و در این مسیر نیز موفق بودند.
وی تاکید کرد: نمیتوان سریال پایتخت را نماینده فرهنگ و هویت مازندرانی دانست، زیرا آنچه این سریال به تصویر میکشد مردمی سراسر حاشیه و دارای چالش رفتاری و فرهنگی که هیچ همخوانی با واقعیت جامعه مازندران ندارد.
پایتخت اشاعه قرائت نادرست از مردم مازندران
«مسعود متولی» از بازیگران تئاتر در مازندران هم به دستاورد پایتخت برای مردم مازندران اشاره کرد و گفت: حاصل سریال پایتخت برای مردم مازندران قرائتی نادرست و خلاف واقعیت در میان اقوام دیگر ایران است.
وی افزود: متاسفانه آنچه اکنون مردم دیگر نقاط کشور از یک مازندرانی تصویر میکنند در قالب بازیگران پایتخت تعریف میشود؛ افرادی ناهنجار، لوده، باچهره و رفتاری خندهدار. تصور کنید یک چهره فرهنگی یا اجتماعی و سیاسی از مازندران در دیگر نقاط کشور پشت تریبون برود و مردم او را در قالب «نقی معمولی» یا «ارسطو عامل» تعریف کنند.
متولی با اشاره به اینکه پایتخت برچسب تاسفباری را برای مردم مازندران به بار داشته است، افزود: چگونه متولیان فرهنگی پاسخگوی قرائتهای نادرستی خواهند بود که پایتخت برای چندین نسل بر پیشانی مردم مازندران میزند.
به گفته او، این بحران سریال پایتخت محدود به مردم مازندران نیز نمیشود. برای مثال «محسن تنابنده» در فیلمهای سینمایی بسیاری همچون «قسم»، «فراری» و دیگر ساختههای سینمایی کارگردانی یا بازی کرده است، اما همواره او را به عنوان «نقی معمولی» میشناسند. این مسأله که به جای سوار شدن بازیگر بر یک شخصیت، نقش بر هویت یک بازیگر سوار بشود نه تنها عافتی در ادبیات نمایشی است، بلکه زوال یک چهره هنری را در پی خواهد داشت.
مسئولیت ناپذیری متولیان فرهنگ مازندران
این بازیگر تئاتر نخستین عامل انحراف سریال پایتخت را در مسئولیت ناپذیری متولیان فرهنگی استان مازندران عنوان کرد که به راحتی به این مجموعه مجوز فعالیت میدهند.
متولی گفت: به نظر میرسد یا در ساخت سریال پایتخت اجازه تصمیمگیری به متولیان فرهنگی مازندران داده نشده که حکایت از مجوزات استثنایی این سریال دارد، یا اینکه مسئولان فرهنگی مازندران نسبت به وظیفه خود کوتاهی کردند.
او افزود: چگونه یک سریال در استان مازندران بدون اینکه بر چهارچوبهای فرهنگی آن نظارت شود یا اینکه برای آن خط قرمزهایی در نظر بگیرند ساخته میشود؟ حتی متولیان فرهنگی استان نتوانستهاند بازیگران بومی را به عنوان نقشهای اصلی در سریال بگنجانند که نمایندههای فرهنگ مازندران در سریال باشند.
وی تصریح کرد: البته انتخاب بازیگران و شخصیتها حق سازندگان یک مجموعه است و نباید چیزی به آنها تحمیل شود، اما مسئولان استان به عنوان صادرکنندگان مجوز فعالیت این مجموعه میتوانستند مسئولیت خود را بهتر ایفا کنند.