ساز ، ترانه و مرثیه در غروبی که طلوع ندارد
واژه روز - علی احسانی: سه سال پیش هم با پیگیریهای «نادر مقدس» کارگردان شناخته شده مازندرانی فعالیتهای گروه هنر و تجربه در استان مازندران با اختصاص یکی از سالنهای مجتمع سینمایی بابل آغاز شد.
اکران فیلمهای گروه هنر و تجربه پس از بابل با هماهنگیهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مازندران به ساری نیز رسید و اکنون نزدیک به 2 سال است که «سینما کانون» ساری به چرخه اکران فیلمهای سینمایی در استان اضافه شده و گروه هنر و تجربه را با گزینش سانسی روزانه برای مشتاقان سینما راه انداخت. هر روز سانس ساعت 16 این سینما به نمایش فیلمهای گروه هنر و تجربه اختصاص دارد.
فیلم «یک کامیون غروب» ساخته «ابوالفضل صفاری» که تولید سال 1395 است، بعد از مدتها پشت حصار اکران ماندن، از آذر ماه امسال در گروه هنر و تجربه فرصت نمایش یافت.
«سجاد افشاریان» و «ابوالفضل صفاری» برای نگارش فیلمنامه «یک کامیون غروب» تیر ماه سال جاری در مراسم اختتامیه جشنواره بینالمللی زردآلوی طلایی ارمنستان که ریاست هیأت داوران آن را «اصغر فرهادی» فیلمساز اسکاری ایرانی به عهده داشت، جایزه بهترین فیلمنامه را گرفتند. «یک کامیون غروب» امسال در چهلودومین دوره جشنواره بینالمللی فیلم سائوپائولو در برزیل که با نام «موسترا» نامیده میشود، نیز شرکت کرد.
این فیلم از شنبه 26 بهمن تا جمعه 2 اسفند در سانس ساعت 16 در سینما کانون ساری میزبان علاقهمندان هنر هفتم است. به این بهانه فراز و نشیب های ساختاری و محتوایی «یک کامیون غروب» را در بوته نقد قرار دادیم.
لوکیشن کافی نیست...
سازندگان «یک کامیون غروب» از جغرافیای آپارتمانی و شهری برای ترسیم رخدادها و منازعه بین قهرمان و ضد قهرمان پرهیز کرده و شخصیتها را به دل کویر و درون یک کاروانسرا هل دادهاند؛ همین تغییر لوکیشن امتیاز مثبتی برای فیلم تلقی میشود. خانوادهای چهار نفره از سه نسل حدود 30 سال است که چرخ این کاروانسرا را در پذیرش مهمان و توریستها میچرخانند.
نویسندگان فیلمنامه در مسیر رخدادهای فیلم چند گره و مانع را مقابل این خانواده هدفگذاری کردهاند که استحکام و ثبات برخی از این موانع سست است و اغلب با فرجامی ناخوش دایره التهاب بین شخصیتها بسته میشود. فرهاد (نادر فلاح) راکب کامیونی است که مهمانهای این کمپ را برای تماشای غروب به دل کویر میبرد. نخستین چرخش داستانی فیلم با مفقود شدن یکی از دختران گروه موسیقی زیرزمینی رقم میخورد. دختری که هیچ یک از اعضای گروه او را نمیشناسند.
دختر که «سایه» نام دارد روز بعد توسط یکی از افراد گشت مرزبانی بدون اینکه به پاسگاه تحویل داده شود به کارونسرا باز گردانده میشود. اکنون قصه سایه، در جوار چند ریزداستان دیگر همزمان در فیلم پیش میرود. فیلمساز بین سایه، فرهاد، آرش (پسر جوان فرهاد) که دریچه فیلم با او در معرفی فضای کاروانسرا گشوده میشود یک درمیان میچرخد و حکایت خود را پیش میبرد. تکلیف گروه موسیقی تا دو سوم پایانی فیلم مشخص نیست، فیلمساز هر جا کم میآورد آنها را وسط میکشد تا پیک شادی و در انتها مرثیهسرای غم باشند.
با پیدا شدن ناگهانی سر و کله مهران (پژمان بازغی) - شوهر سایه -، دامنه منازعات کمی سویه جنایی–معمایی پیدا میکند. سایه که زن صیغهای مهران محسوب میشود، باردار است و مرد نمیخواهد این بچه به دنیا بیاید. به همین خاطر در صدد نابودی و سقط جنین است. در یک منازعه باسمهای که بین فرهاد و مهران درمیگیرد، فرهاد میپذیرد سایه را به عقد خود در آورده تا نام بچه در سجل او ثبت شود. مهران که فیلمساز او را اهل سیاست معرفی میکند با دادن چکی با مبلغ هنگفت از شرمندگی ایثار و مردانگی فرهاد در میآید.
جغرافیای کاروانسرا در جایگاه یک مهمانپذیر سنتی در دل کویر بسیار زیبا و جذاب طراحی شده، اما سلسله رخدادهای قصه و مناسبات بین آدمها این لوکیشن را به درستی تکمیل نمیکند. در عین سرخوشی ظاهری که فیلمساز به وجنات اثرش تحمیل کرده و گاهگداری با اهرم گروه موسیقی صدایش را هم در میآورد، آدمهایش به نوعی ناخوش و بیمار هستند. در صورتی که فیلمساز این آدمها را به این مکان در دل کویر آورده که از ناخوشیهای جامعه چند صباحی دور باشند و با خوشی سر کنند!
رخدادهای تصادفی
سلسله حوادث تصادفی و باسمهای که فیلمساز مسلسلوار دنبال هم در فیلم ردیف میکند، اصل باورپذیری داستان و مناسبات میان آدمها را زیر سوال میبرد. سازنده «یک کامیون غروب» حداقل میتوانست سایه را به عقد آرش پسر فرهاد در آورد که هم به او نیمبند تعلق خاطری داشت و هم حرف یکدیگر به عنوان هم نسل بهتر میفهمیدند. از سوی دیگر فشار صاحب ملک برای فروش کارونسرا توسط «دلال» که یک در میان در گوشه کنار فیلم ظاهر میشود به نوعی دلیل پذیرش چک مهران توسط فرهاد تعبیر میشود. فرهاد چکی که از مهران گرفته را در شب نخست ازدواج با سایه به او تحویل میدهد.
صبح که فرهاد دنبال سایه میرود توسط گروه موسیقی مطلع میشود سایه وسایلش را جمع کرده و گریخته و به نوعی او را هم مانند مهران قال گذاشته است! «ابولفضل صفاری» سازنده فیلم هیچ روزنه امیدی برای آدمهای فیلم خود ترسیم نکرده است. از همان اوایل فیلم پیرمردی که مجلس عروسی چندم خود را در کاروانسرا به راه اندخته در میانه مجلس سکته کرده و در آغوش فرشته مرگ آرام میگیرد.
گروه موسیقی که برای اجرای کنسرت در کاروانسرا برنامهریزی کرده با فروش ملک تمام رویای اجرای کنسرت را بر باد رفته میبینند و در خاتمه مارش عزا برای خود و گردانندگان کاروانسرا مینوازند. نماینده قانون هم که توسط دلال حکم تخلیه کاروانسرا را به ارمغان آورده با بیل میکانیکی به جان کارونسرا افتاده و با اهرم تخریب ترکتازی میکند.
فیلمساز که با سرخوشی آرش به عنوان نماینده نسل جدید و گروه موسیقی دریچه فیلم را به روی مخاطب میگشاید در پایان بدون هیچ نقطه امیدی بر طبل سیاهی و نابودی میکوبد. نیروهای متخاصمی که فیلمساز در قامت دلال و صاحب ملک به ساختار قصه سنجاق کرده فقط در حد حرف و روبنا هستند، بیننده از انگیزه و دلیل فروش ملک میان کویر توسط صاحب آن آگاه نمیشود. فیلم اصرار دارد برخی از دلایل و انگیزه رفتاری شخصیتها را مبهم نگه دارد.
مهران با یک ماشین شاسیبلند سیاهرنگ به کارونسرا وارد میشود، اما وقتی عاقد سایه را به عقد دائم فرهاد در میآورد و خیالش از بابت سایه آسوده میشود پس از دادن چک به فرهاد و بسته شدن پرونده سایه با ماشین شاسیبلند سفید رنگی کاروانسرا را ترک میکند! در واپسین نمای فیلم از پشت دیوار تخریب شده همان شاسیبلند سفید را به شکل محو میبینیم که از دور در حال نزدیک شدن به خرابه کارونسرا است. گویی فیلمساز به شکل مبهم عامل تمام این رخدادهای بدشگون را به مهران و جایگاهش در اجتماع به عنوان صاحب سرمایه و مقام مرتبط میداند.
به هر روی تماشای «یک کامیون غروب» برای علاقهمندان سینما و فیلمسازان جوان مازنی درسهای مفیدی به ویژه در ارتباط با میزان بهرهوری از یک لوکیشن و تزریق رخدادهای مناسب برای ساماندهی یک قصه باورپذیر دارد. فیلمبرداری و طراحی صحنه فیلم از شاخصههای مهم فیلم محسوب میشوند، مضاف بر این که از هنرنمایی «نادر فلاح» بازیگر باسابقه تئاتر در نقش فرهاد نمیتوان به آسانی عبور کرد.
«یک کامیون غروب» از شنبه 26 بهمن تا جمعه 2 اسفند در سانس ساعت 16 در سینما کانون ساری میزبان دوستداران فیلمهای تجربی و متفاوت سینمای ایران است.