عاشق پیشگی در شالیزار با جادوی هنر هفتم
واژه روز - علی احسانی: کانون کارگردانان سینمای ایران مدتی است که برنامهای به عنوان «شب کارگردانان سینما» را برگزار میکند. این مراسم با خیر مقدم «محسن امیریوسفی» رئیس کانون کارگردان سینمای ایران که ید طولایی در توقیف فیلمهایش در سینما دارد، آغاز شد.
«کیانوش عیاری» که توقیف چند باره «خانه پدری» و رهایی این فیلم جنجالی از حصار توقیف، او را در یک سال اخیر در رأس اخبار سینمایی قرار داده بود نیز به خاطر رهایی «خرس»، فیلم توقیفی «خسرو معصومی» با او از باب دلجویی سخن گفت. «مسعود جعفری جوزانی»، تهیهکننده فیلم «خرس»، «محمدرضا دلپاک» صدابردار و «حسن حسندوست» تدوینگر این فیلم از تجربه همکاری خود با فیلمساز باسابقه بهشهری و تجربه تلخ سانسور و توقیف با همکاران خود درددل کردند.
مراسم تجلیل از «معصومی» به مرثیهسرایی و گلایه از سانسورهای سلیقهای و توقیف فلهای و بیحساب و کتاب آثار شاخص سینمای ایران در یک دهه اخیر اختصاص یافت. در فرجام این بزرگداشت با حضور محسن امیریوسفی، وحید موساییان، محمد متوسلانی، لوریس چکناواریان، قدرتالله صلح میرزایی، رضا درمیشیان و مجید قاریزاده روی سن از سوی کانون کارگردانان سینمای ایران از «خسرو معصومی» تجلیل شد. نمایش فیلم از بند توقیف رها شده «خرس» پایان خوش این مراسم را رقم زد. به بهانه این بزرگداشت در مجالی کوتاه 3 دهه فیلمسازی مستمر معصومی را مرور کردهایم.
روزگار قریب
«محمدحسن معصومی کوهستانی» زاده شده اول مرداد 1334 است. البته اهالی هنر و سینما او را به نام «خسرو معصومی» می شناسند. فیلمساز مازنی سال 91 تلاش کرد در ولایت آبا و اجدادی خود بر اساس زندگی آیتالله کوهستانی عارف و مجتهد معروف مازندرانی فیلمی بسازد که در این امر به دلیل نبود منابع مالی به توفیق نرسید.
از میان نسل جدید و قدیم سینماگران مازنی، معصومی تنها فیلمسازی است که بالغ بر 90 درصد از آثارش را در استان خود جلوی دوربین برده و این میزان تعلق خاطر به زاد و بوم در دورهای که اغلب فیلمسازان دنبال ساخت آثار آپارتمانی با جغرافیای شمال شهر هستند قابل ستایش است.
معصومی فعالیتهای هنری خود را در دهه 50 با برادران عمرانی (علی و محمد) با اجرای تئاتر در سالن دبیرستان هشترودی بهشهر آغاز کرد. سپس وارد سینمای آزاد شد و چند فیلم کوتاه 8 میلیمتری ساخت. بعد از ورود به دانشکده هنرهای دراماتیک، در تهران مستقر شد و چند فیلم 16 میلیمتری هم جلوی دوربین برد.
فرزند دشت و کوهستان، نخستین فیلم بلند خود را با عنوان «ملاقات» سال 65 جلوی دوربین برد. بخشی از فیلم که به تبعید شخصیت اصلی داستان اختصاص داشت در جزیره آشوراده فیلمبرداری شد. ملاقات هر چند با التفات تماشاگران و منتقدان در دهه 60 مواجه نشد، اما به عنوان نخستین اثر یک فیلمساز تازهنفس بارقههای از امید را در ذهن ایجاد کرد.
معصومی سال 67 دومین تجربه خود را با عنوان «دوران سربی» در مازندران کلید زد. فیلمی روستایی که اندک اندک مؤلفههای آثار او در ترسیم جغرافیایی که در آن رشد یافته بود پیش روی دیدگان مخاطب قرار میگرفت. اسب و درخت و جدال انسان با طبیعت و شرایط اجتماعی از این فیلم به عنوان مولفه تکرار شونده به امضای معصومی در آثارش بدل شد. در حالی که یک رکن اساسی سینما تعریف درست قصه است.
سینماگر مازنی هیچگاه نتوانست در روایت یک قصه پر و پیمان و جذاب به توفیق برسد. او که نویسنده اغلب آثارش است نتوانست در زمینه داستانپردازی برای روایت قصههای خود طی این 3 دهه فعالیت در سینما نوآوری بروز دهد. سطحینگری و توجه به مناسبات آدمهای بومی در حد یک ویترین آشنا و نگاه کلیشهای و تاریخ مصرفدار به قهرمانها و ضد قهرمانهای قصه عملا او را در یک سیکل تکراری قرار داد.
دهه دوم با چاشنی گیشه
سال 70 معصومی با ساخت «آقای بخشدار»، مناسبات آدمها را در شهری شمالی از منظر موقعیتهای کمیک رصد کرد. هر چند که بازیگران مطرحی چون «مهدی هاشمی» و «محمدعلی کشاورز» در آقای بخشدار ایفای نقش کردند، اما فیمساز بهشهری نتوانست از موقعیت تازه در روایت داستان بهرهبرداری کرده و مناسبات شهری کوچک شمالی را زیر ذرهبین ببرد. مناسبات آدمها در سطح و پوسته رخدادهای آشنا تعریف میشد که این مناسبات در هر نقطه از ایران نیز قابل روایت بود.
چهارمین فیلم معصومی با عنوان «سفر شبانه» سال 76 در مازندران جلوی دوربین رفت. او در این فیلم با نگاهی منعطف به دغدغههای یک کودک و ترسیم شرایط بومی مقبولترین اثرش را تا آن زمان به تصویر کشید. بخش مهمی از رخدادهای قصه در قطار تهران شمال سپری میشد. نگاه معصومی به دنیای کودکان از نگاه کلیشهای و سنتیاش به مناسبات آدمهای بزرگسال در سایر فیلمهایش فاصله داشت.
سال 78 معصومی فیلم «دلباخته» را با بازی «فریبرز عربنیا» در ترکمن صحرا جلوی دوربین برد. اینجا هم اسب و انسان و مناسبات قوم ترکمن در یک بستر کلیشهای عشقی زیر ذرهبین رفت، اما در بحبوبه فیلمهای عشقی دختر پسری که در آن سالها باب شده بود فیلم معصومی با شکست تجاری روبهرو شد.
به همین دلیل یک سال بعد معصومی با ساخت فیلم بازاری «پر پرواز» و استفاده از یک خواننده پاپ در نقش اصلی جوان اول فیلم به نوعی به سیم آخر زد تا اثبات کند که میتواند فیلم تجاری هم بسازد. «پر پرواز» هرچند با اقبال نیمبند تماشاگران مواجه شد. ولی آشفتگی روایی و کیفیت نازل تکنیکی آن باعث شد که سالها بعد فیلمساز بهشهری از ساخت این فیلم احساس پشیمانی و ندامت کند.
بازگشت به خانه
با ساخت فیلم «رسم عاشقکشی» در سال 81 معصومی به همان جغرافیایی که در آن رشد کرده بود و آدمهایی که میشناخت بازگشت. این فیلم معصومی در جشنواره فجر با اقبال منتقدان مواجه شد. هر چند که در اکران عمومی تماشاگران به این اثر بومی روی خوش نشان ندادند، اما «رسم عاشقکشی» در جشنواره شانگهای چین در سال 2005 برنده جایزه بهترین فیلم شد.
توفیق نصف و نیمه «رسم عاشقکشی» سبب شد که معصومی در شرایط و فضای مشابه همان فیلم، «جایی در دور دست» را در مازندران با مولفههای آشنای اسب و عشق و چوب دزدی، سال 84 جلوی دوربین ببرد. فیلم اخیر نتوانست توفیق نیم بند فیلم «رسم عاشق کشی» را تکرار کند . «جایی در دور دست» ظرفیت روایی یک فیلم بلند را نداشت. قهرمان و ضد قهرمانهای فیلم در حد کلیشههای فیلمفارسی متوقف شده بودند و استفاده کارت پستالی از جغرافیا و عبور و مرور آدمها از فضاهای برفی گوناگون عایدی برای مخاطب نداشت.
معصومی برای تکمیل سهگانه برفی خود سال 86 «باد در علفزار می پیچد» را کار کرد. فیلمی کند و رخوتناک با آدمهای بیگانه با محیط که در عمل یک عقبگرد برای فیلمساز بهشهری تلقی شد. «باد در علفزار می پیچد» که با چاشنی عشق نابرابر پسر سندرومداون روستایی با دختر وجیههالمنظر ـ ایضاً تهرانی ـ در لباس روستایی، یک دهنکجی اساسی به مناسبات بومی آدمها در مازندران و رفتارهای آنان محسوب میشد. مضاف بر این که مولفههای درختی و چوب دزدی هم تنها در حد بهانه و خالی نبودن عریضه به اسلوب داستان سنجاق شده بودند. اصرار معصومی بر ساخت سهگانه برفی و نگاه توریستی به جغرافیا، فقدان فیلمنامههای منسجم را در آثار متاخرش را یادآوری میکرد.
دهمین ساخته فیلمساز بهشهری با عنوان «خرس» سال 90 در همان فضای برفی و جنگلی یک رخداد محلی را بهانه قرار داده بود تا از ورای روایت یک کشتار خانوادگی خوی درندگی و حیوانی آدمی را زیر ذرهبین ببرد. نورالدین (پرویز پرستویی) با همان شمایل کلیشهای رزمنده مظلوم بعد از سالها به ولایتش باز میگردد. او پی میبرد در نبود او زنش به گمان مرگش با مرد دیگری ازدواج کرده است. افرا (فرهاد اصلانی) شوهر فعلی زن، مردی فاسد است. زن میخواهد نزد شوهر نخستش بازگردد، اما تنشهایی به وجود میآید که به فرجام شومی در قتل زن و دو فرزندش توسط افرا ختم میشود.
«خرس» به گفته معصومی از یک رخداد واقعی در شمال گرتهبرداری شده است، اما سیاه و سفید ترسیم کردن آدمها و ارزشگذاری آنها توسط فیلمساز مناسبات آدمها را از حد کلیشهای مرسوم فراتر نبرده است. تغییر رفتار ناگهانی گلی (مریلا زارعی) و مخالفخوانی او با افرا قابل پذیرش نیست؛ اگر افرا آدم بد و به تعبیر فیلمساز خرسی وحشی است، چرا در این مدت طولانی که شوهر نخستش نبود به خوشی و خرمی در کنار او به زندگی ادامه میداد؟ «خرس» در جشنواره سیام فجر به نمایش در آمد و دو سیمرغ بلورین برای بهترین صداگذار به «محمدرضا دلپاک» و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد به «فرهاد اصلانی» اهدا شد.
بعد از 8 سال رنج توقیف، سرانجام امسال پروانه نمایش این فیلم صادر و دیشب در مراسم تجلیل از معصومی در موزه سینما رنگ پرده را به خود دید.
در شاهراه کولبری
سال 93 معصومی با «تابو» به آوردگاه هنر هفتم بازگشت. «تابو» به نوعی در ادامه مسیر فیلمسازی هنرمند بهشهری و عاشقانهای است که در نهایت تبدیل به تراژدی میشود و به شدت فضای آن شبیه به «باد در علفزار میپیچد» و «جایی در دور دست» است.
قصه «تابو» در ارتباط با دختری شهری است که به شغل بهورزی اشتغال دارد. خانواده این دختر میخواهند به زور او را به عقد پیرمردی در آورند که 3 همسر داشته و میخواهد از این دختر صاحب فرزند شود؛ غافل از آن که دختر شیدای معلم جوانی است که در روستا تدریس میکند. دختر برای فرار از این ازدواج اجباری به کشتی به گل نشستهای که در کنار دریا قرار دارد پناه میبرد. ساختار ضعیف و قصه نخنما شده «تابو» سبب شد که این فیلم برای اکران عمومی با مشکل مواجه شود و سرانجام در گروه مهجور «هنر و تجربه» فرصت رویارویی با مخاطب را یافت.
کارگردان باسابقه مازنی در واپسین تجربه سینمایی خود روی بحران بیکاری و مهاجرت انگشت گذاشت و زمستان سال 95 «کار کثیف» را در جغرافیای بهشهر، ساری، نکا، بابل، بابلسر، چالوس و همچنین ارزروم، آنکار و استانبول در 75 جلسه کاری به نقطه پایانی ثبت تصاویر رساند. این فیلم در جشنواره سیوششم فجر در بخش سودای سیمرغ به نمایش در آمد و با استقبال سرد منتقدان و اهالی رسانه مواجه شد. «کار کثیف» اکران مهجوری را در سال 97 سپری کرد.
معصومی برای ساخت اثر تازهاش مدتهاست که روی قصه کولبرها تمرکز کرده و قصد دارد در صورت یافتن سرمایهگذار تجربه تازه سینمایی خود را این بار نه در مازندران، بلکه در کردستان جلوی دوربین ببرد.
توفیقهای جشنوارهای
فیلمساز باسابقه بهشهری نزدیک 3 دهه است که اغلب آثارش در جشنوارههای رده B و C جهانی فرصت نمایش و رقابت یافته و در برخی از این جشنوارهها جوایزی را نیز به ارمغان آورده است. معصومی میان فیلمسازان مازنی در کسب جایزههای بینالمللی شاخص است.
«دوران سربی» در جشنوارههای پزارو ایتالیا، پراگ و دهلی مورد قضاوت تماشاگران و داوران قرار گرفت. «رسم عاشقکشی» سال ۲۰۰۴ در جشنواره شانگهای چین برنده جایزه بهترین فیلم شد. همین فیلم سال ۲۰۰۵ در جشنوارههای مسکو، دنور آمریکا، دانشگاه یوسیال و دهلی مورد تقدیر قرار گرفت.
فیلم «جایی در دور دست» سال ۲۰۰۶ در جشنواره قاهره مصر برنده جایزه بهترین کارگردانی شد. «باد در علفزار میپیچد» سال ۲۰۰۸ در جشنواره بینالمللی فیلم پیونگیانگ کره شمالی جایزه بهترین کارگردانی سال را به ارمغان آورد. سال ۲۰۰۸ «باد در علفزار میپیچد» در جشنوارههای سیاتل آمریکا و دانشگاه یوسیال آمریکا مورد تقدیر قرار گرفت.
«خرس» سال ۲۰۱۲ در جشنواره شانگهای چین برنده جایزه بهترین فیلم سال شد. همین فیلم در جشنواره فیلم آسیاپاسیفیک نامزدی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را برای معصومی رقم زد. در جشنواره آنتالیا نیز «خرس» نامزد بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد.
سال ۲۰۱۲ در جشنواره اسلو نروژ «خرس» در بخش افقها مورد تقدیر قرار گرفت. فیلمساز باسابقه مازنی سال ۲۰۱۳ به عنوان داور بخش اصلی جشنواره شانگهای چین انتخاب شد و در همین جشنواره (به دلیل برنده شدن و دریافت دوبار جایزه اصلی در این جشنواره) بزرگداشت معصومی نیز برگزار شد.