- ادبیات - عاشورا، از حافظ تا منزوی

عاشورا، از حافظ تا منزوی

تاریخ 01 شهریور 1400 ساعت 11:50:56
منبع: واژه‌روز
کد خبر: 001248
           واقعه­ ی عاشورا فراخور اهمیت تاریخی­ اش تاثیر شگرفی بر فرهنگ مسلمانان و شیعیان گذاشته است. این تاثیر بر شعرپارسی و شاعران پارسی گو تا حدودی بوده که مقوله­ ی مهم ادبیات عاشورایی را متولد کرده است. این مهم را به چهار دوره تقسیم می کنند: دوره‌اول: قرون اولیه ­ی شعر پارسی تا قبل از حکومت صفوی دوره‌دوم: حکومت صفوی دوره‌سوم: حکومت افشاریه ، زندیه و قاجاریه دوره‌چهارم: دوران معاصر
عاشورا، از حافظ تا منزوی

 

به گزارش واژه‌روز، ادبیات عاشورایی از نیمه­‌ی دوم قرن چهارم(هم زمان با قدرت گرفتن آل بویه) به عنوان فصلی تازه در ادب پارسی مطرح گردید. این سیاق در عصر چهارم خودش و حدود دو دهه‌یِ اخیر هم زمان با رشد ادبیات داستانی ایران به شکلی جدی جریان ساز بوده است. این نوع ادبیات آثاری مربوط به واقعه­‌یِ عاشورا است که در قوالب مختلف(شعر، داستان و...) دسته‌بندی می­‌شود. البته این‌گونه دیرینگی چندین و چند ساله در بین اعراب دارد و می‌توان گفت قدمت آن به پس از واقعه­‌یِ عاشورا بر می­‌گردد و مبلغین و مبشرین آن امامان شیعه و شاگردان­شان بودند، حتا می‌توان پا را فراتر گذاشت و شعر عاشورایی را هم‌زاد با واقعه­‌ی عاشورا خواند، زیرا که رجزهای اصحاب را نیز می­‌شود شعر دانست. اما هدف و مراد ما از این نوشتار ادبیات عاشورایی در شعر پارسی­‌ست، آن هم نه به‌صورت مفصل و مشروح بلکه به اشاره و خلاصه و ایجاز.

اگر بخواهیم به اختصار و ایجاز به چهار دوره­‌ی اشاره شده­‌ی ادبیات عاشورایی بپردازیم؛ در دوره­‌ی نخست، بیشتر تمرکز بر جنبه‌­ی حماسی واقعه بوده است(غم­بار بوده تا غایت­ساز) و به دلیل شرایط سیاسی حاکم در فاصله­‌ی قرن­‌های سوم تا ششم چندان شاهد شعر عاشورایی نیستیم و بیشتر به زبان رمز، استعاره و تلمیح اشاراتی شده است و شاعران در حالت تقیه(پنهان کردن مذهب) علی‌­رغم ارادتشان به ساحت اباعبدالله_علیه السلام_ شعری نسرودند ولیکن با روی کار آمدن سلجوقیان و خوارزمشاهیان و با توجه به گرایش مغول‌ها به مذهب شیعه، شاهد رونق گرفتن شعر عاشورایی و آیینی بودیم.

در دوره­‌ی دوم، که مصادف می‌شود با حکومت صفوی که دودمانی ایرانی و شیعه بودند، واقعه­‌ی عاشورا به عنوان مهمترین و بزرگترین پیشامد تاریخ تشیع بیش از پیش برجسته و بزرگ جلوه داده شد و صفویه اوج مرثیه‌سرایی­‌ها و منقبت‌خوانی­‌ها در رثای سیدالشهداعلیه السلام- بود و به تبع آن رشد ادبیات عاشورایی را در این برهه­‌ی تاریخی شاهدیم.

در دوره­‌ی سوم نیز همانند حکومت صفویه به پاس‌داشت و نگاه‌داشت واقعه­‌ی عاشورا توسط حکومت اهمیت ویژه و بخصوصی داده می­‌شد.

و در انتها، دوره­‌ی معاصر عصر شکوفایی، رشد و نمو این سیاق بوده است. ولیکن دوران معاصر(از سال1300 تا کنون) را اگر بخواهیم به دو دسته‌­ی حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی تقسیم کنیم، بدیهی­‌ست ادبیات عاشورایی در دوران معاصر دو منزلگاه متفاوت را سپری کرد که توضیح آن در این مقال نمیگنجد. 

 نمود واقعه‌ی عاشورا در آثار عاشقانه سرایان‌معاصر

ادبیات عاشورایی، از غنی‌ترین و سرشارترین و ایضاً حماسی‌ترین ذخایر اندیشه­‌ای و احساسی شیعه و پارسی‌زبانان است و شعرا و ادبای بی‌شماری در این راه قلم زدند و قدم محکم و استوار کردند که مشخص‌ترین ایشان محتشم کاشانی­‌ست که با تصویر کشیدن و توصیف واقعه‌ی عاشورا و سرایش ترکیب‌بند معروف«باز این چه شورش است که در خلق عالم­ست...» امروزه معروف‌ترین شاعر شعر عاشورایی از ابتدا تا زمان حال است. جدای از مقوله­‌ی ادبیات عاشورایی، عاشورا فراخور روایت جالب و داستانی‌اش که سرشار از حماسه، عاطفه و ارزش است. در آثار بسیاری از اهالی قلم و ادب نقش ایفا می­‌کند و این محدود به آئینی‌­سرایان، مداحان و یا امثالهم نمی­‌شود  برای درک درست­‌تر از گستره­‌یِ این باب، مثالی مناسب­‌تر از«حسین منزوی» به نظرم نمی‌رسد. عالی­‌جناب منزوی، استاد جاودانیاد، شاعر گران­‌مایه و گران­‌پایه­‌یِ پارسی­‌گوی_که نقش بی‌بدیل او در غزل پارسی را می‌توان با نقش نیما در زنده نگاه داشتن شعر هم‌نسب دانست_ را همه به نوعی با شعر عاشقانه که در بسیاری آکنده از«اروتیزم» نیز می­‌باشد، می­‌شناسند و تجلی گرایش­‌های مذهبی در آثار منزوی اندک(نسبت به انواع دیگر) است. حال عمق اهمیت و جذابیت واقعه­‌یِ عاشورا را در شعری از منزوی بخوانید و بدانید:

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران /افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران
جاری شده از کرب­‌وبلا آمده وآن­گاه/ آمیخته با خون سیاووش در ایران
تو اختر سرخی که به انگیزه­ی‌ تکثیر /ترکید بر آیینه­ی خورشیدضمیران
ای جوهر سرداری سرهای بریده!/ وی اصل نمیرندگی نسل نمیران
خرگاه تو می‌سوخت در اندیشه­ی تاریخ / هر بار که آتش‌ زده شد بیشه­ی شیران
آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب /نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران
و آن روز که با بیرقی از یک سر بی‌تن /تا شام شدی قافله‌سالار اسیران
تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند/ باید که ز خون تو بنوشند کویران
تا اندکی از حق سخن را بگزارند /باید که به خونت بنگارند دبیران
حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه‌ست /ای کاسته شأن تو از این معرکه‌گیران

                                                   

این شعر گذشته از روح حماسی، نگاه ویژه و تازه‌ای به مسئله­‌ی عاشورا دارد. یا شعر دیگری از او در نعت حضرت سیدالشهدا _علیه السلام_:

ای تکنواز نابغه ی نینوا ، حسین!/ وی تکسوار واقعهی کربلا، حسین!

ای از ازل­‌نوشتِ سواد سرشت خویش/ با سرنوشت غُربت خود آشنا، حسین! «الخ شعر» 

«هوشنگ ابتهاج(سایه)» شاعر بلندآوازه و بنام هم عصر با این‌که از پدر و مادری بهایی متولد شده؛ اما روح بلند انسانی و شرف بالای آدامی‌زادیش_که «عشق آغاز آدمیزادی­ست»_ نمی گذارد تا از کنار حماسه­‌ی عاشورا _این آیینه­‌ی تمام‌نمای انسانیت_ بگذرد و در کتاب«پیر پرنیان‌اندیش» که خاطرات سایه است در گفت‌­وگو با میلاد عظیمی و عاطفه طیه این‌چنین می‌خوانیم:

«امروز هشتم محرم بود و عصری من(میلاد عظیمی) و عاطفه به خانه سایه رفتیم. سایه مغموم بود و از چشم‌هایش معلوم بود گریه کرده. عاطفه گفت:«بازم شیطونی کردین؟» سایه خندید. پرسیدم«اتفاقی افتاده؟»

- نه! شما می‌دونین که تلویزیون همیشه جلوم روشنه. هر کانالی هم که می‌زنم داره روضه و نوحه نشون می‌ده. من هم گوش می‌کنم و خب گریه‌ام می‌گیره. می‌شینم با اینها گریه می‌کنم.(لبخند می‌زند.)

پس از چند دقیقه گپ‌وگفت، سایه می‌گوید: سال‌ها پیش یک شعری گفتم به اسم«اربعین» که تمومش نکردم.

با تعجب اصرار می‌کنم شعر را بخواند و می‌خواند:

«یا حسین بن علی

خون گرم تو هنوز

از زمین می‌جوشد

هرکجا باغ گل سرخی هست

آب از این چشمه خون می‌نوشد.

کربلایی است دلم.»

چاپش کنید استاد.

نه بابا، روزگار مساعد نیست.» 

ویا مثلاً«محمدعلی بهمنی» غزلسرا و ترانه‌گوی شهیر هم ­روزگار و این غزل او:

تا گلو گریه کند، بغض فراهم شده است/ چشم‌ها بس که مطهر شده، زمزم شده است
نه فقط شاعر این شعر، عزا پوشیده است/ واژه‌هایش همه اندوه محرم شده است

ظهر داغی‌ست، عرق‌ریزی روحم گویاست/ از سرم، سایۀ طوبا نفسی، کم شده است

هرکه دارد هوسش نه! عطشش بسم‌الله/ راه عشق است و به این قاعده ملزم شده است

سوگواران شما، مرثیه‌خوان خویش‌اند / بی‌سبب نیست که عالم، همه ماتم شده است

من ملک بودم و فردوس برین می‌داند/ این ملک شور که را داشت، که آدم شده است؟

من نه مداحم و نه مرثیه سازم، اما/ سرفراز آنکه به توفان شما خم شده است

 

 

عاشورا و حافظ

بزرگ رند عالم‌تاب «حافظ شیرازی»، آن آموزگار عالم رندی را همه­‌ی ایرانیان و پارسی‌زبانان می­‌شناسند و کمتر خانه‌ای در ایران است که از وجود دیوان او محروم باشد. او نیز به گفته­‌ی پژوهشگران به واقعه‌­ی سترگ عاشورا نظر داشته است. در اشعار خواجه شمس‌الدین محمد شیرازی(حافظ)_علیه الرحمه_ زبان رمز، کنایه و نماد نقش بسزا و کاربرد شایگانی دارد. از این­‌رو  بسیاری از مفاهیم عمیق و ناب در لایه‌­های بعدی شعر نهفته است و با زبان ایهام و ابهام آمیخته شده. خود نیز اشاره می­کند که«آن روز بر دلم در معنی گشوده شد/ کز ساکنان درگه پیر مغان شدم» و یا«قدر مجموعه‌ی گل مرغ سحر داند و بس/ که نه هر کو ورقی خواند معانی داند» در دیوان حافظ 12 مرتبه به واژه­‌یِ«رمز» و جمع آن«رموز» اشاره شده است(ساقی بیار باده که رمزی بگویمت). زبان شعری حافظ به دلایلی که مربوط به زمانه‌­اش می­‌شود با ایهام آمیخته شده تا ناگفتنی­‌ها را بیان کند. به عقیده­‌یِ بسیاری حافظ با همین زبان واقعه‌یِ عاشورا را در بسیاری از ابیات و اشعار به تصویر می­‌کشد. مرحوم«کل احمدآقا(کربلایی احمدمیرزا حسینعلی تهرانی)» نقل می­‌کردند که«روزی جناب شیخ رجبعلی خیاط به من فرمودند: در عالم معنا، روح خواجه حافظ شیرازی را مشاهده کردم که بسیار منبسط بود. خواجه حافظ شیرازی رو به من کرده و گفت: من غزل شاه شمشاد قدان را، در وصف ماه منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام سرودم. و از این امر خیلی مسرور بود.»

شاه شمشادقدان خسرو شیرین‌دهنان/ که به مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان «الخ شعر»

....

«سیداحمدحسینی ول آغوزی».

 

Bookmark and Share
نظر شما
پاسخ به:

Your Name Description

Your Email Description

Your Website Description

Your Comment Description

 

Parent Comment Description

وارد نمودن نامو ایمیل اختیاری می‌باشد.
آخرین مطالب
پوستر
عضویت در خبرنامه
logo-samandehi
سامانه جامع رسانه ها