نگاه نادر ابراهیمیان بر اشعار فروغ

واژه روز به نقل از «دکتر نادر ابراهیمیان»، در تاریخ ادب فارسی زنی به نام «رابعه قزداری» همزمان با رودکی شعر می سرود. اما در برابر هشت هزار مرد تنها چهارصد شاعر زن احساسات خویش را در قالب شعر ریخته اند. «نسرین مدنی» و آنان نیز به گفتهی دکتر «زرین کوب» در حقیقت عواطف جنس مخالف را ترجمه کرده اند.
فروغ به عنوان یک زن روشنفکر و اندیشمند علیه ستمهایی که به شیوهی مدرن حتی از طرف افراد به ظاهر روشنفکر بر زن روا میشد و حتی از او یک عروسک کوکی نیمه عریان ساخته بود، قیام کرد.
نکتهای که در اینجا لازم یادآوری شود گاهی جریانهای فمینستی از برخی کارهای فروغ که ممکن است قابل دفاع نباشد حمایت میکنند. فروغ در ابتدای زندگی خود، عاشقانه با پرویز شاهپور ازدواج کرد اما متاسفانه در اثر دخالت برخی از دوستانش مانند طوسی حایری و ... این ازدواج به طلاق ختم شود. این جدایی سبب شد نه فروغ و نه پرویز و نه پسرش کامیار تا پایان عمر، زندگی خوشی نداشته باشند.
همان طور که آرش نراقی در مقاله ی «زنانی که شریک نظام مردسالارند» اشاره میکند یک علت جدایی فروغ از همسرش ، عدم پایبندیش به عرف جامعه ی ایران بود. اگر چه به گمانم نراقی در مقالهاش تا حدودی تندروی کرده است. و «شیرین کریمی» پژوهشگر اجتماعی در مقالهی «چگونه بیزاری از فمینیسم را نهادینه میکنند؟» به نظرات نراقی پاسخ داده و البته کریمی هم بیشتر از نظر خود، فروغ را داوری کرده است که تا حدودی به اندیشهی ایشان و نراقی نقد وارد است.
باید پذیرفت که جریانهای فمینیستی و به اصطلاح فعال زنان چه در داخل و خارج ایران در مورد فروغ برداشتهای اشتباهی دارند. همان طور که در مقالهی«سیمای زن در اشعار فروغ و غاده السمان» اشاره نمودم. در دوران معاصر فروغ در شعر فارسی و غاده در شعر عرب به سنت شکنی پرداختند و پرچم شعر زنانه سرودن را برافراختند. و این دو با شجاعت تمام احساسات زنانهی خود را بیکم و کاست با همان ادبیات زنانه بر زبان راندهاند.
برخی از جریانهای حقوق زنان، فروغ را الگوی زنان روشنفکر معرفی مینمایند و طوری رفتار میکنند که گویی جایگاه فروغ در فعالیتهای زنان مانند جایگاه سیمون دوبوار در اروپاست. فروغ هیچگاه نه نظریه پرداز فمینیسم بوده و نه الگوی آنان.
اگرچه فروغ در اثر آشنایی با «ابراهیم گلستان» تا حدودی به آرامش رسید اما این آرامش در زندگیش ابدی نبود و متاسفانه ابراهیم گلستان پشت پا به خانواده اش زد و هنوز پس از نود سال زندگی با آن ادعاها ی بیهوده و مبتذل از فروغ صحبت میکند.
فروغ در حقیقت شخیصتی توانمندی بود که به عنوان عصیانگر فطری، قربانی همین نظام بسته و مرد سالار شد. برخی آشنایی فروغ را با گلستان سبب پیشرفت شعری میدانند. این دلیل کاملا اشتباه است چون قبل از آن فروغ در بین مردم بسیار شناخته شده بود.
متاسفانه در دوران پهلوی دوم، روی فروغ زیاد تبلیغات میشد و به عنوان زن الگو به جامعه معرفی میشد که این با واکنش منفی برخی از مردم روبرو گردید. همان طور پس از انقلاب گاهی اوقات بیش از حد به «جلال آل احمد» پرداخته شد که با واکنش منفی در میان بعضی از نویسندگان مواجه شد. در این که فروغ و جلال در زمان حیات و پس از مرگ خود شاعر و نویسنده ی بزرگی بودند شکی نیست ولی این دلیل نمی شود که دارای نقصانی نبودند. اگر چه جلال و فروغ از نظر فکری کاملا در مقابل هم بودند و به گفته ی براهنی، فروغ زیاد از جلال خوشش نمیآمد و آن هم به دلیل ابراهیم گلستان بود. اما هرکدام چه فروغ در شعر و چه جلال در نویسندگی و ... افراد موفق و محبوبی بودند. هر چند ممکن است مورد خوشایند گروهی نباشند. ( گاهی نیز شاعران و هنرمندان مستقلی مانند سپهری و حسین منزوی مورد حمایت جریانهای رسمی، دولتی و روشنفکری نبودند اما به خاطر قدرت هنر شعریشان پس از مرگ خود به شهرت رسیدند).
فروغ کتابهایی به عناوین «عصیان، دیوار و اسیر» دارد که او را به سبب بیپروایی در بیان عواطف و احساسات در بین مردم معروف کرد اما شهرت اصلی او نزد اهل ادب «تولدی دیگر» است که در آن به زبان و اندیشهی خاص دست یافت. کتاب آخر او که بعد از مرگش تنظیم و منتشر شد «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» که حاوی شاهکارهای اوست. (سیروس شمیسا)
فروغ در اثر آشنایی با زبانهای خارجی به مطالعهی آثار شاعران غربی میپرداخت و حتی قرآن و تورات را میخواند که نمونهی این مطالعات مذهبی در برخی شعرهای عصیان چون آیههای زمینی و مجموعه تولدی دیگر مشاهده میشود.
فروغ در شعرهای خود از زنان دفاع میکند و گاهی از زنی سخن میگوید که خانه را ماننند قفس میپندارد و امیدوار است که روزی از این قفس رهایی آزاد شود و برای پرواز مجالی داشته باشد:
منم آن مرغی که دیریست
به سر اندیشهی پرواز دارم
سرودم ناله شد در سینه ی تنگ
به حسرتها سر آمد روزگارم
بیا بگشای در تا پر گشایم
به سوی آسمان روشن شعر
فروغ به روشنفکرنماها هم میتازد چنان که در شعر «ای مزر پرگهر» مشاهده میکنیم:
که حقه بازها همه در هیئت غریب گدایان
در لای خاکروبه به دنبال وزن و قافیه میگردند...
که از سر تفنن
خود را به شکل ششصد و هفتاد و هشت کلاغ سیاه پیر در آوردهاند و انتقادی اجتماعی به جامعه ی خود زمان دارد:
در مجلس تجمع و تامین آتیه
یا مجلس سپاس و ثنا میهمان کنم
زیرا که من تمام مندرجات مجله ی هنر و دانش و تملق و کرنش را میخوانم
من در میان تودهی سازنده ای قدم به عرضهی هستی نهادهام
که گرچه نان ندارد، اما به جای آن
میدان دید باز و وسیعی دارد
برخی نویسندگان چون «فریبرز رئیس دانا» مرگ فروغ را در اثر تصادف، مشکوک میدانند که عقیدهای چندان درستی نیست.
موضوع و محور اصلی در «اسیر» پیرامون زن و عشق است. شاعر این مجموعه به علت فضای اجتماعی اختناق آور و وجود برخی از هنجارهای سخت تبدیل به زنی سرکش، عاصی و بی پروا میشود. و مسائل خصوصی و احساسات نهانی خود را ابراز میکند. غالب موضوعات زنانه شاعر در این مجموعه، زنانه است و در بسیاری از این اشعار زبان اروتیک به چشم میخورد. در واقع فروغ با پرداختن به زبانی اروتیک و بازگویی امور زندگی خود در شعر از حصار محدویتهایی که در جامعه برای زنان وجود داشت، گذشت و این کار به شجاعت نیاز داشت و فروغ این شجاعت را داشت. در شعر «افسانه ی تلخ» این گونه زنان جامعهی خود را به تصویر میکشد و از آن انتقاد میکند:
به او جز از هوس چیزی نگفتند
در او جز جلوه ی ظاهر ندیدند
به هرجا رفت در گوشش سرودند
که زن را بهر عشرت آفریدند
زن فروغ در مجموعه «دیوار» نمایانگر زنی است که دنیا و اطرافش را چونان دیواری حصار کرده باشند و در پی شکستن تمام محدویتهای سنتی است. او در این مجموعه میخواهد با حضور خود به عنوان شاعر محوریت اجتماعی پیدا کند و حرف ها و دردهای خود را به همه برساند:
ره نمی جویم به سوی شهر روز
بی گمان در قعر گوری خفته ام
گوهری دارم ولی آن را ز بیم
در دل مرداب ها بنهفته ام...
بوسه میبخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست
فروغ در مجموعهی «عصیان» کاملا فردی متفاوت از دو مجموعهی قبلی است. آن زن سرکش، عاصی و هنجارشکن آرام آرام در حال تحول است و دیگر از دایرهی هوسهای جنسی و عشق جسمانی خارج گشته و در جست وجوی پاسخی از پروردگارش پیرامون موضوعاتی چون مرگ، زندگی، اجبار، سرنوشت و همچنین به دنبال کسب هویت و خودشناسی است. و جوش و خروش جنسی به آرامش میگراید. پیداست که عشاق شعرهای دیوار و اسیر به نوعی به سیرشدگی رسیدند و در جست وجوی مراتب بالاتر از عشق هستند اما در عوض در «عصیان» رنگ ملال بیشتر می شود. (دستغیب)
فروغ در «تولدی دیگر» از فضاهای شخصیتی خود و غلیانهای حال و هوای عشق گونه خارج میشود و دچار تحول و انقلاب شخصیتی میگردد و اثرات آن را به روشنی در اشعارش میتوان دید. خود فروغ نیز میگفت که شعرهای واقعی او از همین مجموعه ی « تولدی دیگر» است و در حقیقت فروغ با این مجموعه متولد میشود و این نقطهی طلایی او در شعر فارسی و حتی جهان است. فروغ در این مجموعه، معجونی است از فروغ گذشته، فروغی که دلش میخواست باشد و عصارههای نقاشیهای سپهری و فیلمهای گلستان. (صدرالدین الهی)
احساسات عاشقانه جای خود را به احساس تنهایی، سیاهی و پرشش داده است:
بیش از اینها آری
بیش از اینها می توان خاموش ماند...
خیره شد در شکل یک فنجان
در گلی بیرنگ بر قالی
در خطی موهوم بر دیوار...
می توان بر جای باقی ماند
در کنار پرده اما کور اما کر
می توان فریاد زد
با صدایی سخت کاذب سخت بیگانه
دوست میدارم
مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» مانند مجموعه «تولدی دیگر» از درخشانترین شعرهای فروغ و ادب فارسی است و محتوای اجتماعی است. و مانند مجموعه ی قبلی انعکاس مسائل اجتماعی با برداشتی شاعرانه باشد.(منصوره شریف زاده)
شاعر در این مجموعه حقایق زندگی را در قالب شعرهایی می سراید که نمادی از اجتماع ماست با همهی تلخیها و کاستیهایش و به دور از نازک اندیشیهای دوره ی نوجوانی. ( پوران کاوه)
در حقیقت این مجموعه اعتراض فروغ است به زشتیها، ستمها و بی عدالتیهای اجتماع آن روز ایران:
کسی به فکر گلها نیست
کسی به فکر ماهیها نیست
کسی نمی خواهد
باور کند که باغچه دارد میمیرد
با این حال فروغ به آینده امیدوار است:
خواب دیدهام که کسی می آید...
کسی میآید
کسی که مثل هیچ کس نیست...
[و اسمش آن چنان که مادر
در اول نماز و در آخر صدایش میکند
یا قاضی القضات است
یا حاجت الجاجات است...
کسی می آید...
کسی که در در دلش با ماست، در نفسش با ماست
فروغ به قول دکتر «رضا براهنی»، نه بزرگترین زن تاریخ ایران است بلکه بزرگترین شاعر زن تاریخ ادب فارسی است گرچه در زندگی به ظاهر تلخی و رنج بسیار کشید و سرانجام در ۲۵ بهمن ۱۳۴۵ در اثر تصادف کشته شد اما به قول یکی از بزرگان فرهنگی کشور عاقبت به خیر شد:
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است
و سخنم را با شعری به یاد فروغ به پایان می برم:
اسیر بودی
میان دیوارهای تنهایی
عصیان کردی
برای تولدی دیگر
و ما چارهای نداشتیم
جز این که ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
منابع:
جاودانه فروغ فرخزاد از امیر اسماعیلی و ابوالقاسم صدرات
نقد فمینیستی اشعار فروغ از مریم حسینی
پری کوچک دریا عبدالعلی دستغیب
نگاهی به فروغ سیروس شمیسا
دیوان شعر فروغ فرخزاد
کسی که مثل هیچ کس نیست از پوران فرخزاد
در کوچههای خاکی معصومیت از نسرین مدنی
اندیشهنگاران زن در شعر مشروطه از روح انگیز کراچی
در افسون گل سرخ ( نقد و تحلیل شعر شاعران کلاسیک و معاصر ) جلد دوم از نادر ابراهیمیان
سیمای زن در شعر فروغ و غاده السمان از نادر ابراهیمیان
و ...
