میراث طنز مدیران
واژه روز-فاطمه کاوه: این شهر که یکی از مهمترین شهرهای ایران در سدههای اولیه تا سدههای میانی دورة اسلامی است، در دهة پنجاه مورد کاوش گسترده قرار گرفت اما بنا به اعلام اداره کل میراث فرهنگی استان گلستان بدون هیچگونه اقدام محافظتی بهعلت پیامدهای انقلاب اسلامی رها شد و تمام آثار رو به ویرانی نهادند. بنا به اعلام این سازمان در معرفی این شهر باستانی نوشته شده است:
«علیرغم اقدامات گسترده جهت تعیین عرصه و حریم و میلهگذاری محدودة شهر در دهة ۱۳۶۰، تخریب و نابودی آثار معماری مکشوفه بر اثر دخل و تصرفات انسانی و غارت آجرها بهمنظور ساختوسازهای مسکونی در محدودة شهر و حفاریهای غیرمجاز، همچنان تهدید جدی برای شهر جرجان محسوب میشود».
در تمام سالهای بعد نیز تمامی تلاشها در جهت حفظ و حراست از این پدیدة تاریخی بیاثر و بینتیجه ماند و چون همة موارد دیگر علتی جز مدیریت ناکارآمد نمیتوانیم بیابیم.
در شهریور ۱۳۹۳ گزارش مهدی ابراهیمپور از شهر باستانی جرجان که در ایرنا منتشر شد؛ خبر از وضعیت ناهنجار و بازگشت دوبارة این اثر به زیر خاک داد. در سفری به ترکمن صحرا در روزهای اخیر، چیزی جز تداوم وضعیت ناهنجار که ابراهیمپور در سال ۱۳۹۳ گزارش کرده بود، مشاهده نکردیم. آنچه که در بازدید از این محوطة تاریخی دیدیم، سیمهای خاردار، حفاظهای شکسته، گیاهان و علفهای هرز، نخالههای ساختمانی و زبالههای بسیار بود. حفاظهای اطراف شهر باستانی چنان تخریب شده بودند که تردد برای هر کسی ممکن و ورود به آن بسیار آسان بود. بر تمام آجرهای شهر پوشش گیاهی و لابهلای آنها زبالهها و علیالخصوص زبالههای پلاستیکی بود. البته پیش از همة اینها یافتن محوطه خود امری دشوار بود. ما که از روستای قلندرآباد پایینی به سمت محوطه رفته بودیم، آنچه را که نقشه نشان داده بود، نیافتیم. حتی یک تابلوی راهنما قرار نداشت و گویی هدف عامدانه پنهان نمودن آن بود. به مسیر ادامه دادیم و در تمام طول مسیر جز زبالة کارگاه سفال که در همان محدود قرار داشت و نخالههای ساختمانی ندیدیم. سرانجام که محوطه را یافتیم، تنها حفاظهای تخریبشده، از زبالهها و آجرهای شهر باستانی که در گوشهگوشة منطقه پخشوپلا بود و نیز محل آتش زدن زبالهها و تجمیع زبالههای خشک در همان نزدیکی بود.
مجموع این تصاویر و مشاهدات زمانی تلختر و زهرآگینتر میشد که این محوطة تاریخی بسیار نزدیک به امامزاده یحیی بن زید دیده شد. هیبت، شکوه، سامان و نظم امامزاده را که با شهر جرجان مقایسه میکردم، جز افسوس نمیماند. شهر باستانی جرجان نه در محیطی سعبالعبور قرار داشت و نه جز شکوه و زیبایی و علم شهرسازی باستانی چیزی در خود داشت. اما متأسفانه قربانی مدیران نالایق و ناکارآمد شد. مدیرانی که جز به امروز و لحظه و منافع خود نمیاندیشند و قطرهای از ادب و هنر در ایشان نیست.
همانگونه که همواره انتظار حفظ و حراست از بنای امامزادهها و زیارتگاهها میرود، انتظار حفاظت از بناهای باستانی و تاریخی نیز وجود دارد زیرا که برابر با حضور ائمه و امامان در تاریخ ایران، این میراث کشور ماست و چه زیباتر از آموختن از دل تاریخ و انتقال آن به فرزندان؟
علاوه بر همة گفتهها، مشاهدة قلندرآباد پایینی که همسایة شهر باستانی جرجان است، نشان از بیخردی مدیران شهر بود. خانههای نیمهساخته، خرابههایی که خانه بودند و هوای فقر که آنجا تنفس میشد. آبادانی دو محیط تاریخی یکی امامزاده یحیی بن زید و یکی شهر باستانی جرجان میتوانست دریچة تازهای به روی اقتصاد محلی و رونق کسبوکار اهالی آن روستاها شود که این مهم هرگز ایدههای مدیران فرهنگیِ بیهنر نبود و نیست و نخواهد بود.