سوژههای «سیاُمین بهار» را زندگی میکنم
واژه روز - مهدیه کیهانی: پیش از این که کرونا برنامهریزیهای جامعه را به هم بریزد، به رسم هر سال برنامههای فرهنگی و هنری مختلفی برای روزهای پایان سال و همچنین نخستین روزها و هفتههای بهار سال نو در نظر گرفته شده بود که کرونا به آنها مجال برگزاری نداد. یکی از این رویدادهایی که قرار بود برگزار شود و پشت ترافیک طولانی کرونا ماند، نمایشگاه نقاشی «سیاُمین بهار» است. نمایشگاهی از آثار «بهار بهاری» هنرمند جوان اهل ساری که پیش از شیوع کرونا زمزمههای نمایشگاه نقاشیاش، از گوشه و کنار شنیده میشد.
بهاری دانشآموخته مقطع کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی بینالملل است، اما فعالیت حرفهای او به رنگ و قلم و بوم وابسته است. او به بهانه تولد خود تصمیم گرفت تعدادی از تابلوهای خود را در معرض دید علاقهمندان بگذارد. عمده تمرکز این هنرمند جوان در نقاشی بر سبک هایپررئالیسم و سیاه قلم است. سبکی که در آن طراحی چهرهها روی کاغذ و بوم با اجرای دقیق جزئیات انجام میشود. تا حدی که اثر به عکس شباهت پیدا میکند. یکی از ویژگیهای آثار بهاری در این نمایشگاه، توجه به چهرههای بومی مازندران است که سبب شده این نمایشگاه وجه تمایزی با بسیاری از نمایشگاههای مشابه داشته باشد. با این هنرمند نقاش به بهانه تدارک مقدمات نمایشگاه «سیاُمین بهار» به گفتوگو نشستیم:
پیوند با نقاشی برای شما از کِی و چگونه آغاز شد؟
علاقه من به نقاشی از دوران کودکی بود. اما اینطور نبود که خیلی با این هنر مأنوس باشم و نکتۀ جالب این که هرگز نمیتوانستم چهره بکشم. خیلی پیگیر این حرفه نشدم و تحصیلاتم را در رشتههای معمول ادامه دادم. در دبیرستان رشته ریاضی فیزیک و در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی بینالملل خواندم. اما بین این دو مقطع، یعنی پس از دوره کارشناسی تصمیم گرفتم دوباره به نقاشی رو بیاورم. البته این شروع مجدد به پیشنهاد یکی از دوستانم بود که نمونه کارهای ابتدایی من را دیده بود و نظر مساعدی داشت.
نقاشی را دوباره شروع کردم و از آن جا که بسیار چالشپذیرم سراغ بزرگترین نقطه ضعفم یعنی طراحی چهره رفتم!
آنقدر با آزمون و خطا پیش رفتم تا توانستم به سبک خودم این رشته از طراحی را یاد بگیرم. البته یادگیریها امروز خیلی راحتتر شده است.
ویدئوهای آموزشی به راحتی در دسترس هستند و اپلیکیشنها و سایتهای آموزشی نیز به روند آموزش کمک میکنند. بنابراین امروزه پروسه یادگیری برای خودآموزها میتواند بسیار کوتاهتر انجام شود. حدودا 6 سال از آن روز میگذرد و من کماکان در مسیر رشد قرار دارم و امیدوارم بتوانم روز به روز پیشرفت بیشتری داشته باشم.
چرا نام «سیاُمین بهار» را برای این نمایشگاه نقاشی انتخاب کردید؟
چون تصمیم برگزاری آن را در سیاُمین بهار زندگیام گرفتم. میخواستم سالی که این تصمیم را گرفتم و پیمودنِ این راه را آغاز کردم، همیشه در یادم بماند. هدف از برگزاری این نمایشگاه برای من فروش نیست و صرفا برای بازدید، علاقهمند به برگزاری آن هستم. قرار است 15 اثر در سبک هایپررئال در آن به نمایش گذاشته شود که تعدادی از این آثار اجرا شدهاند و آمادۀ نمایش هستند و تعدادی نیز در مرحلۀ ایدهپردازی قرار دارند.
در مورد هایپررئالیسم (Hyperrealism)بیشتر توضیح میدهید؟
هایپررئالیسم رویکردی به واقعنمایی با الهام از هنر عکاسی است که در آن به صورت بسیار دقیق و عکسگونه چهره و پیکر انسان و اشیای صنعتی در ابعاد بزرگ تصویر میشود. در حقیقت به سبکی در نقاشی و مجسمهسازی گفته میشود که یک عکس یا نمونۀ واقعی با جزئیاتِ دقیق ترسیم شود.
ویژگیهایی که برای انتخاب مدلها بیشتر مد نظر شماست کداماَند؟
ترجیح من در مرحلۀ اول بر بومی و مازندرانی بودن مدلها و در مرحلۀ دوم داشتن المانهایی از یک چهرۀ ایرانی یا شرقی است. استایل شرقی در انتخابهای من نقش بسزایی دارد. مثلا استقبال از چهرۀ امیلی به دلیل داشتن روسری و بستن آن به شیوهای که فرهنگ شرق و آسیای میانه را تداعی میکرد بود. البته در ادامه شاید بناهای تاریخی ایران هم به مجموعۀ نقاشیهای نمایشگاهم اضافه شود. تا اینجای کار به جز یک مورد، بقیه آثار بومی و مازندرانی هستند. در میان آقایان فعلا سوژۀ بکر و مورد نظرم را کمتر پیدا کردم و اغلب مدلها خانماند.
چه چیزی در بومی بودن چهرهها وجود دارد که شما را مجاب کرده در اولویتتان قرار بگیرند؟
چهرهها رنجها و شادیهای متأثر از جغرافیا را مانند رازی در دلِ خود حفظ میکنند و من به رنجها و شادیهای مشترک فکر میکنم. سوژههای بومی از این جهت برای من جذاب هستند که میدانم در حال کشیدنِ چهرۀ انسانی هستم که فرهنگ، دغدغهها و رسومش با من یکیست و زادبوم یکسانی داریم.
در تمام مدت زمانی که در حال کشیدن چهرۀ شخصی هستم، ناخوداگاه بین من و سوژه تلهپاتی برقرار میشود. حس میکنم آن آدم را زندگی میکنم. نگاهش، لبخندش، خطوط صورت و چین و چروکها...
مورد مهم تر این بود که من دوست داشتم در زمان برپایی نمایشگاه بتوانم سوژههایم را از نزدیک ببینم و با خانواده و دوستان و آشنایان آنها آشنا شوم. یعنی بتوانم بازخورد کارم را از نزدیک ببینم. لحظهای که سوژهها با تصویر خودشان مواجه میشوند، لحظۀ بکر و منحصربهفردیست که آن را انتظار میکشم. این همان رویاییست که در سر دارم و میخواهم به آن برسم.
عدهای از هنرمندان هایپررئالیست در پی آن هستند از طریق نمایش تابلوهای روایتگونهشان، که حکایت از نفرت، تعصب و ناتوانی دارد، چهرۀ رژیمهای دیکتاتوری و دولتهای جنگطلب و نظامی جهان سومی را در معرض دید قرار دهند. دیدگاه شما در این مورد چیست؟
هنر در جهان درون من استعارهای از زیباییهاست و تمایلی ندارم با خشم، سیاست و مسائل از این دست که برای من بار منفی دارند تلفیق شوند. به نظرم دو گروه میتوانند در دنیای هنر فعال باشند: گروه اول آنها که زیباییها را ارائه میدهند و گروه دوم آنها که حقایق تلخ پشت پرده را بازگو میکنند. گرچه وجود هر دو گروه ضروری است، اما من ترجیح میدهم در دسته اول باشم و حال خوب را منتقل کنم.
عدهای معتقدند این سبک نقاشی بیشتر یک هنر شخصی است. یعنی صرفاً برای مصرف شخصی افرادی که دوست دارند نقاشی چهره خود را به دیوار آویزان کنند کاربرد دارد. نظر شما در مورد این نظریه چیست و پتانسیلهای این سبک را در چه مواردی میبینید؟
کسانی که این نظر را دارند بیشتر معتقد به خلق آثار انتزاعی هستند. آنها میگویند چرا چیزی که وجود دارد را یک بار دیگر تکرار کنیم و چه اصراری به کشیدنِ آن است؟ آنها به عنوان خلق اثر به آن نگاه نمیکنند. البته از جهاتی درست میگویند. یعنی کسی که در سبک رئال یا هایپررئال نقاشی میکشد، چیز جدیدی خلق نمیکند و دخالت نقاش در ایجاد تغییر در اثر نزدیک به صفر است.
این موضوع بستگی به نگاه و تعریف هر فرد از هنر دارد. این تعاریف متفاوت هستند و پیرو آن ارزشگذاری برای آثار هنری مختلف، متفاوت خواهد بود. این سبک به نوعی نمایش قدرت یا همان قدرتنمایی است. یک هنرمند آنقدر قدرتمند میشود که بتواند جزئیترین بخشهای یک پدیدۀ واقعی را بازآفرینی کند. کارهای انتزاعی مثل آثار کوبیسم و سبکهایی که شاید پیام هنرمند همهفهم نباشد، اغلب از نظر سختیِ اجرای کار در سطح پایینتری قرار دارند. ولی خلق اثر کوبیسم است که برای هنرمند این سبک وقت میبرد. یعنی مراحل ذهنی خلقِ اثر آن را ارزشمند میکند.
به نظر من این ژانرها مکمل هم هستند و رد و قبول یکی از آنها از دیدگاه من پذیرفته نیست.
رابطهای که بین اثر هایپررئال و مخاطب این ژانر ایجاد میشود چگونه است؟
ارتباطی که نقاش طی خلق اثر با اثر برقرار میکند و روحی که در آن میدمد کاملا ملموس است و بارزترین تفاوت یک نقاشی هایپررئال با عکس به شمار میرود. شاید این موضوع به تلهپاتی میان نقاش و سوژه برمیگردد!
استقبال مردم چطور است؟
هیچوقت فکر نمیکردم که مردم انقدر به این هنر علاقهمند باشند. به ویژه آقایان! چون حدس میزدم که بیشتر خانمها متقاضی این سبک نقاشی باشند، در صورتی که اتفاقا آقایان تمایل بیشتری دارند.
از نظر اقتصادی وضعیت این سبک چگونه است. صرفه اقتصادی دارد؟
به نظر من از نظر اقتصادی هر شغل و حرفه و هنری پتانسیلهای لازم برای رسیدن به درآمدهای راضیکننده را دارد و مهم این است که سبک و راه منحصربهفرد خودمان را در آن پیشه پیدا کنیم. من نمیتوانم یک نظر کلی در این مورد بدهم. سطح درآمد در این حرفه بیشتر به وضعیت جغرافیایی، فرهنگ و تقاضای افراد بستگی دارد. اگر در این کار حرفهای فعالیت کنیم و خلاقیتهای لازم را هم داشته باشیم میتوانیم به بازار خوبی برسیم.