موسیقی حماسی در مازندران
کاوه کاردگر-نوازنده و پژوهشگر موسیقی: موسیقی مازندران با قدمتی بسیار کهن در تمام شئون زندگانی مردم نقش داشت. یکی از مهمترین گامهای موسیقایی در مازندران موسیقی حماسی بود که هنوز بسیار مورد توجه مردم است. اشعار و موسیقی حماسی مشهور مازندران همانند منظومه «هژبر سلطون» بازمانده از زمان قاجار است که بازتاب بسیار خوبی از حوادث تاریخی زمان خود به شمار میرود. نوع نگرش مردمی به زمینههای حماسی و حادثۀ تراژیک کشته شدن هژبر که مورد علاقه مردم بود همچنان باقی ماند. کارکرد تاریخی و آگاهیبخشی این منظومه با موسیقی خاص حماسی خود بیشک سرآغاز زنده نگاه داشتن مجموعه حرکتهای مردمی شد.
موسیقی حماسی مازندران را میتوان به چند بخش اصلی «حماسی مذهبی»، «منظومههای حماسی عشقی»، «نمایشهای پهلوانی» و «حماسی ملی» تقسیم کرد:
موسیقی حماسی مذهبی
تعزیه، بازتاب زندگی ائمه اطهار(ع)، از طریق شبیهخوانی نمایشی، عزاداری و روضهخوانی است که در جمع علاقهمندان به مناسبت سوگواریها به ویژه ایام ماه محرم و حماسه امام حسین(ع)، در بیشتر شهرها و روستاهای ایران، برگزار میشود. تعزیه شامل 2 بخش موسیقی آوازی و موسیقی سازی است که مکاتب و سبک و شیوههای مختلف آوازی تعزیهخوانان، در مقامها و گوشههای فراموش شده، تجلی میکند.
موسیقی تعزیهخوانی و مرثیهخوانی، موسیقی بومی مازندران به شمار نمیآید و از نوع موسیقی سنتی ایران است. اما به لحاظ عجین شدن اعتقادات مذهبی با فرهنگ نواحی، به صورت فراگیر و خاص از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و جزو لاینفک فرهنگ نواحی به شمار میآید.
موسیقی حماسی ملی
این موسیقی با اشعار رزمی، حماسی و ملی که از رشادتها، جنگاوریها و جوانمردیهای جوانان و سرداران و داوطلبان غیور در عرصه جنگ تحمیلی حماسه آفریدهاند، سخن میگوید. سرودهای ارزشمند ملی که آکنده از غرور و غیرت ایرانی در عرصه ملی و جهانی در قالب موسیقی بومی، سنتی و کلاسیک، آثاری ماندگار شدهاند در این دسته قرار میگیرند.
موسیقی حماسی عشقی
این نوع ترکیب شعر و موسیقی در تقسیمبندی سرودها، در رده منظومههای حماسی است. سرایندگان، آنگونه که خواستهاند، آن را بازسازی و مطابق آرمانها و خواستههایشان با دستمایه قراردادن رویدادها به وجود آوردهاند. منظومههای عشقی حماسی، بازتابی از آمال جامعه و مردمی است که در دست یافتن به آرمانهایشان ناکام و دچار مشکل شدهاند. تا جایی که بعضی از مؤلفان، در حماسی یا عشقی بودن این موسیقی، به دیده شک مینگرند.
اصیلترین و قدیمی ترین موسیقی حماسی تبری زبان ساکن کوهها و دشتها، در 2 بخش سازی و آوازی، از نظر ساختار نغمه و محتوا، دارای ارزشهای والا و عبرتآموزی هستند که هر کدام، داستانهای مربوط به خود را دارند و بازگو کننده گوشهای از تاریخ اجتماعی مردم منطقهاند. موسیقی حماسی که بیشتر یک داستان عشقی را در دل خود دارد، حکایتی است از عشق و حماسه و ظلم و جور خوانین و حاکمان زورگوی وقت که چشم به اموال و ناموس رعیتشان داشتند و موجب تحریک غیرت و دادخواهی مردانی شدند که با نام یاغی و طاغی، قهرمانان این داستانها بودند. این نوع از موسیقی، بیشتر در دوران ملوکالطوایفی قرن اخیر شکل گرفته و مناطق مرکزی، غرب و شرق مازندران را دربر میگیرد.
موسیقی حماسه در موسیقی عاشقانه
در منظومههای عاشقانه مازندران، گاهی رویدادهای حماسی رخ میدهد که گریزی به موسیقی حماسی در دل موسیقی عاشقانه محسوب میشود. به عنوان مثال در داستان عاشقانه «حیدر بیگ و صنمبر» که در مکتب با هم آشنا میشوند و در کودکی به هم دل میبازند.
از نظر تاریخی، موسیقی حماسی نواحی اقوام، با توجه به درگیری و منازعه اقوام و طوایف همجوار در منطقه، شکلهای متفاوتی به خود میگیرد. به گونهای که قهرمان داستان قومی، در موسیقی قوم مقابل، یا دشمن، منفور جلوه میکند. در حالیکه موسیقی در مناطق مختلف مازندران، با رویدادهای مشابه و آرمانهای اجتماعی یکسان صورت پذیرفت که عموماً منجر به مرگ ناجوانمردانه قهرمان داستان، توسط دولت مرکزی، همراه است.
«سوت» در موسیقی حماسی مازندران
«سوت» معمولاً پس از مرگ این افراد و در رثای قهرمانیها، سلحشوریها و مبارزاتشان سروده و خوانده میشود. «سوت» از نظر معنا همان شور و سرور است که در مازندران، اغلب مفاهیمی حماسی و ملی دارد. «سوت»ها عموماً الهام گرفته از زندگی عشقی و مبارزههای یاغیانی است که به خاطر ستم مضاعف دوران فئودالیسم، با زمینداران و ملاکان بزرگ و همچنین نیروهای حکومت مرکزی، به مقابله برخاستند.
گرچه شماری از افرادی که اشعار رزمی و حماسی برای آنان سروده شد، از لحاظ شخصیت اجتماعی، چهرههای نامطلوب و مخدوشی بودند و در مواقعی نیز به آزار مردم میپرداختند، ولی براساس سنتها و ذهنیت قهرمانپرورانه بومیان منطقه، همین افراد رفتهرفته در ادبیات و فرهنگ عامه، به قهرمان تبدیل شدند و منظومههایی در رثای آنان ساخته شد.
به اعتقاد «جهانگیر نصری اشرفی» پژوهشگر فرهنگ و موسیقی مازندران، این منظومهها دارای منشاء تراژیک و لیریک است. ولی به دلیل قهرمانیها و مبارزات مداوم با والیان منطقه و در نهایت؛ نیروهای حکومت مرکزی، از نظر نغمه و شعر یکی از غنیترین و بکرترین موسیقیهای حماسی مازندران را شکل داده است.
شخصیتهای نامدار بومی که کار نمایان و دلاوری و رشادتی کردهاند و در خاطره تاریخی مردم جای گرفته و به موسیقی فولکلور پیوسته و در شبنشینیها و محافل، با شور و حال خوانده میشود. از این میان میتوان به «حسین خان»، «هژبرسلطان»، «حجت غلامی»، «رشید خان»، «آقننه»، «عشقعلی یاغی»، «ممد جبه»، «جنگ گرجی»، «مم زمون» و «اکبر پهلوون» اشاره کرد.
مشدی پروری
«مشدی پروری» (محسن احمدیان) نیز در فرهنگ و فولکلور مردم مازندران، جایگاه ویژهای دارد و پس از 70 سال از مرگش، هنوز کسانی درباره او مینویسند. مشدی در باور بسیاری از کهنسالان البرز یک قهرمان است. حتی برخی از مکانهای جغرافیایی مازندران به نام مشدی ثبت شدهاست. برای نمونه در سرخگریوه (از روستاهای هزارجریب بهشهر) مکانی به نام «مشدیخاسه» (خوابگاه و جایگاه مشدی) وجود دارد که اشارهای به کمینگاه و اتراقگاه مشدی و یارانش دارد.
مبارزه مشدی با رضاشاه در واقع دوره آخر زندگی مشدی است که سرانجام مرگ او را نیز در پی دارد. از این زمان نامههایی نیز به جا مانده که میان مشدی و رضاشاه نگاشته شدهاست. در یکی از نامهها رضاشاه، مشدی را همولایتی خود و سوادکوهی میخواند (البته پرور جزء دودانگه و دودانگه هممرز با سوادکوه بودهاست و همولایتی بودنشان به مازندرانی بودن هر دو برمیگردد) و او را به تسلیم و آشتی فرامیخواند.
علنیترین رویارویی مشدی با شاه مملکت، رویداد گردنه بشم است. رویدادی که به کار گمارده شدن سرهنگ هوشمند را برای دستگیری مشدی در پی داشت. مشدی و یارانش که تصمیم به از میان بردن رضاشاه گرفتهبودند در گردنهٔ بشم کمین میکنند تا خودروی شاه را متوقف کرده او را دستگیر کرده یا به قتل برسانند. اما به اشتباه خودروی دیگری را میایستانند و رضاشاه فردای آن روز از مسیر میگذرد. وقتی خبر به گوش رضاخان رسید او یکی از لایقترین و زبدهترین افسران خود به نام سرهنگ هوشمند را به دستگیری مشدی گمارد. مرگ مشدی به دست چند تن از یارانش که توسط سرهنگ هوشمند تطمیع شده بودند اتفاق افتاد.
هژبر سلطان
«زینالعابدین درگاهی» پژوهشگر و مورخ مازندرانی در کتاب «هژبر سلطان» نوشته است: «هژبر سلطان روایتی از سلحشوری و انعکاسی از آزادگی، ظلم ستیزی و حق طلبی مردمی است که در طول تاریخ؛ بارها مورد هجوم دوستان و دشمنان قرار گرفتهاند. هر چند این منظومه حماسی، برگرفته از حادثهای تاریخی است. اما گزارش تاریخی صرف نیست. از این واقعیت تاریخی، مردم آنگونه که پسندشان بوده؛ سود جسته و در مناطق مختلف تبرستان، مطابق شرایط خاص، آن را بازسازی کردهاند.»
آغاز این منظومه با یک نوع خودآگاهی از حوادث مصیبت باری همراه است که روی خواهد داد و آن، اسائه ادب به ساحت پهلوانی و جوانمردی است. قهرمان منظومه برمیآشوبد و حریف قدرتمند را به بند میکشد. در آغاز ماجرای پهلوانی و دلاوری هژبر به تصویر درآمده و در پی آن پیروزی، احساس غرور و افتخار به زبانی فاخر بیان میشود. پس از مدت کوتاهی دشمن با سپاه کامل دست به نبردی سخت و خونین با هژبرسلطان میزند. این نبرد در واقعیت تاریخی طی 2 دوره انجام شده است.
پس از توقف نبرد، هژبر از سوی برادر خود «سهم الممالک» دعوت به صلح شده و با وجود مشی قهرمانی خود که صلح با دشمن را ننگ میدانست، ناگزیر بر سر میز مذاکره نشست و بر اثر ناآگاهی برادر و حیله دشمن به بند کشیده شد. نبردها پایان یافت و در عرصه سیاست، رضاخان پیروز میدان شد. اما مردم مازندران، به ویژه سوادکوه، مرگ ناجوانمردانه هژبر سلطون را با سرایش و خوانش منظومهای، برای همیشه در اذهان ماندگار کردند. این منظومه مانند بسیاری از اشعار سرودهشده در پیش از اسلام و یا اشعار گیلکی با موسیقی خوانده میشود و لحن خاصی در خواندن آن وجود دارد. و فقط زمانی که با آهنگ مخصوص خود خوانده شود موزون است و به صورت مجرد وزنی ندارد.