زیر دو خم کردن کرونا در هتل آتلانتیک
واژه روز - علی احسانی: از قدیم گفتهاند «پهلوان زنده را عشق است»؛ در این روزها که میهمان ناخواندهای همچون ویروس کرونا یقه جهانیان را گرفته و به سرعت برق و باد روستاها، شهرها و کشور ها را درنوردیده، پهلوان پنبههای هزاره سومی در لوای سلبریتی حنایشان دیگر برای خلایق رنگی ندارد.
«تختی» یک نام نبود، بلکه زمانه او را به یک مرام و فرهنگ بدل کرد که مردم اعتبارش را تضمین کردند. او در دورانی نفس کشید که نه اینستاگرام حکمرانی داشت و نه قراردادهای میلیونی و ایضا میلیاردی ورزشکاران، اعتبار آنان را به رخ میکشید. «نه» گفتن عصاره زندگی تختی بود در دورهای که رفقا و رقیبانش برای «بله» گفتن مسابقه میدادند.
رقابت با رفاقت با چاشنی حسادت
در روزگاری که حیات و ممات مردم به درد و رنج بیماری مهلک کرونا گره خورده، جای خالی مرام لوتیگری و پهلوانمنشی «تختی» و «تختیها» بسیار احساس میشود. تشک کشتی برای مردان دوبندهپوش مکان مقدسی است، اما هر زمان سه شاخصه جداییناپذیر رقابت، رفاقت و حسادت ضعف و قوت خود را به رخ کشاند، مردان سترگ هم تاب مقاومت خود را از دست داده و به جاده خاکی زدند.
دریچه فیلم «غلامرضا تختی» با ثبت وصیتنامه قهرمان از نفس افتاده در دفترخانه به جمال مخاطب گشوده میشود. زمانی که رفقای قهرمان کشتی، تشک رقابت را با سوت حسادت برای زمین زدن مردی که «نه» گفتن را آموخته ناجوانمردانه به صدا در آورده بودند.
تختی دار و ندارش را صادقانه برای مردم صرف کرد و همین مردمی بودن، او را در گردونه مناسبات سیاسی و اجتماعی به خاک نشاند. مردمی که وقتی تختی در مسابقات «تولیدوی» امریکا به «مدودوف» باخت باز هم مثل یک قهرمان از او استقبال کردند. در صورتی که همقطارانش در رختکن تیم ملی او را به صلابه کشیدند؛ چون جایگاه و منزلتی که او میان مردم عادی داشت هیچ سیاستمدار و قهرمان دیگری نداشت.
نکته جالب این است که در عصر کنونی هم پهلوان پنبههای هزاره سومی برای به زیر کشیدن رفیق، رقیب و ایضا دشمن دور و نزدیک خود از اجرای هیچ شوآف و ترفندی کوتاه نمیآیند. همین چند روز پیش «فرانک ریبری» فوتبالیست فرانسوی که در باشگاه فیورنتینای ایتالیا عضویت دارد و دوران پایان فوتبال خود را طی میکند 700 هزار یورو برای کمک به بیمارستانی در فیورنتینا اختصاص داد. «گری لینهکر» بازیکن سابق تیم ملی انگلستان نیز با کمک مالی به یاری مبتلایان به کرونا شتافت؛ اما در اینجا سلبریتیهای ورزشی و هنری به تبلیغ داروی قلابی کرونا سرگرم هستند.
میان گوششکستههای تیم ملی که مرام پهلوانی و لوتیگری را از تختی بزرگ باید به یادگار داشته باشند در حمایت از مردم رنج دیده صدایی به گوش نمیرسد. برخی از این گوش شکستهها آلوده سیاست و ریاست شدند که البته بر همگان هویدا و آشکار است که در عرصه لوتیگری و پهلوانی معنا و اعتباری نداشته و رندی و سیاسیگری برگ برنده را همیشه به ارمغان میآورد.
تختی هیچگاه طبقه و جغرافیای زیستی و اجتماعی خود را از یاد نبرد. او با کوهی از افتخار و مدال رنگارنگ برای پسر معلول هم محلیاش سنگ تمام گذاشت تا درمان شود، پس از زلزله بویینزهرا در خیابانهای شهر حرکت کرد تا زلزلهای در روح و روان خفتههای اجتماع بیندازد. «تختینماهای» این زمانه فقط در اندیشه بستن قراردادهای چند صد میلیونی و ویراژدادن با خودروهای لوکس در داخل و خارج هستند.
مردم که این روزها برای تهیه اقلام اولیه بهداشتی چون ماسک و ژل ضد عفونی کننده برای ضربه فنی کردن کرونا در تنگنا هستند باید در دو جبهه با سوءمدیریت مدیران و رندی دلالان که برای سوداگری از آب گلآلود ماهی میگیرند دست و پنجه نرم کنند. «غلامرضا تختی» اگر در این زمانه هم نفس میکشید باز هم فرجامش به اتاق شماره 23 هتل آتلانتیک ختم میشد. او با همت مثال زدنی و سختکوشی خود شاید یک خم کرونا را میگرفت و خاک میکرد، اما در جدل با سوءمدیریت مدیران و رندی دلالان قطعا قافیه را میباخت و ضربه فنی میشد.
حکم به ضربه فنی شدن است...
هنر و ورزش در مقاطع مهم تاریخ معاصر و رخدادهای اجتماعی کشور، نقش مثبت و تاثیرگذاری از خود بهجای گذاشتهاند. به هر حال هنرمندان و ورزشکاران منزلت ویژهای میان عامه مردم دارند. البته در هزاره سوم آن قدر جنس نامطلوب و تقلبی میان این دو طیف ترکتازی و خودنمایی کردهاند که آن اندک هنرمند و ورزشکاری که دغدغه مردم و اجتماع را دارند، سعی میکنند در حرکتهای اجتماعی دست به عصا ظاهر شوند و گاه تمام منویات خود را که در حمایت از مردم و آلامشان فریاد میزنند در عرض 24 ساعت از یاد برده و اصلاً منکر چنین تعلق خاطری به مردم شوند! (داستان امیرحسین رستمی و برنامه فرمول یک در تلویزیون) در روزهای اخیر را همگان به یاد داریم و قطعا در حافظه تاریخی ما ثبت شده و از یاد نخواهیم برد.
سازنده فیلم «غلامرضا تختی» تنها راوی همان بخش آشنای زندگی پهلوان محله خانیآباد است که همگان از آن مطلع هستیم، نکتههای مغفول حیات و ایضا ممات زندهیاد تختی همچنان در فیلم بدون پاسخ است. از مناسبات تختی با همسرش در حد چند دیالوگ آشنا میشویم. هر چند که فیلمساز در مرگ کشتیگیر نامی حکم خود را در صحنه ابتدایی و فرجام فیلم (حل کردن قرص در لیوان آب و خودکشی) صادر میکند. البته فیلمساز با این حکم صادر کردن به نوعی خود را هم ضربه فنی میکند.
جالب است در این روزهایی که ویروس کرونا به زوایای نهان حیات و ممات آدمی رسوخ کرده برخی نیز در صادر کردن حکمهای پزشکی و درمانی از یکدیگر گوی سبقت گرفته و تمام اصول پزشکی و مراقبتی را زیر سوال بردهاند! بیش از 160 کشور دنیا با کرونا بهشدت دست به یقه شدهاند و اصول مراقبتی و بهداشتی را یکسان پیش میبرند، اما در ایران خلایق به جای خودمراقبتی و در خانه ماندن، اسب خود را برای زیارت فرشته مرگ زین کردهاند و در این عرصه میخواهند قافیه را نبازند.
اتفاقاً فیلم «غلامرضا تختی» را باید مدیران و تصمیمگیرندگان دولتی چند بار مرور کنند تا ارزش نخبهها و داشتههای خود را بدانند و بهجای جولان دادن به نابلدان و ناکارآمدان، امثال «تختیها» را دریابند که حرف و مرامشان میان مردم وجاهت و منزلت داشت، تا فرجام این طیف پهلوانهای اجتماع مانند حکمی که سازنده فیلم «غلامرضا تختی» صادر کرده به اتاق شماره 23 هتل آتلانتیک ختم نشود.