پایان جشنواره فجر سی و هشتم با چاشنی اشک و آه و سانسور
واژه روز - علی احسانی: حواشی فجر سی و هشتم بر متن آن میچربید و در نوع تقسیم جوایز نیز که به نوعی مدیریت شده بود این حواشی ملموس به نظر میرسید. دو فیلم «شنای پروانه» و «روز صفر» هر کدام با 5 سیمرغ در صدر جدول برترینهای جشنواره قرار گرفتند و «خورشید» اثر مجید مجیدی هم با 3 سیمرغ رده دوم را به خود اختصاص داد؛ فیلمی که حامی مالی جشنواره – شهرداری تهران – پشت آن قرار داشت و دریافت مهمترین سیمرغ جشنواره یعنی «سیمرغ بهترین فیلم» برای تازهترین ساخته مجید مجیدی دور از ذهن به نظر نمیرسید.
«درخت گردو» اثر مهدویان علاوه بر سیمرغ کارگردانی یکی از مهمترین سیمرغهای جشنواره را نیز به ارمغان آورد. «پیمان معادی» بازیگر بینالمللی سینمای ایران برای ایفای نقش «اوس قادر بنا» سیمرغ نقش اول مرد را دریافت کرد. البته معادی در اختتامیه حضور نداشت و جایزه او را مهدویان به اتفاق بازیگر خردسال فیلم که نقش دختر معادی را داشت از هیأت داوران گرفتند.
حکمرانی تلخیها بر ساحت درام
مشتاقان هنر هفتم در جشنواره امسال یک دوجین فیلم تلخ را دیدند که این حجم مصیبت و درد، روح و روان مخاطب را خراش میداد. «سینما شهر قصه» را شاید میان فیلمهایی که در ساری اکران شد، بتوان تنها اثر مفرح جشنواره محسوب کرد که این فرحبخشی هم از بلاتکلیفی سازندگان اثر در نگاه جدی و هجوآلود به تاریخ سینمای ایران نشأت میگرفت. سرآمد فیلمهای تلخ جشنواره تازهترین تجربه فیلمسازی محمدحسین مهدویان یعنی «درخت گردو» بود که تراژدی بمباران شیمیایی سردشت را در بستری مستند–داستانی رصد کرد.
«شنای پروانه» ساخته محمد کارت که 5 سیمرغ جشنواره را به خود اختصاص داد از فیلمهای تلخ و گزنده اجتماعی بود که در نخست روز جشنواره روی پرده نقرهای سینما سپهر ساری جولان داد.
تلخی و گزندگی فیلم «پوست» هم در بستر روایت یک داستان فولکلور عاشقانه چندان محسوس به نظر میرسید. برادران ارک در روز اول جشنواره با فیلم متفاوت خود خیلی از مشتاقان واقعی سینما را به وجد آوردند.
«تعارض» و «عامهپسند» روز دوم جشنواره در تزریق درجه تلخی و سیاهنگری به انسان و اجتماع در مرتبه بالایی قرار داشت. فهیمه (فاطمه معتمد آریا) قهرمان مطلقه «عامهپسند» نه تنها از طرف مردان بلکه، از جناح زنان نیز محکوم به حذف از دایره زندگی اجتماعی شد.
جهان موازی که محمدرضا لطفی در «تعارض» برای قهرمان روانپریش خود ترسیم کرده بود، حاصل یک ذهنیت مشوش و بینظم و بود که درام در فرع آن قرار داشت و بازیگوشی فرمال فیلمساز روی اعصاب مخاطب رژه میرفت. به هر حال برخی فیلمسازان جوان و به اصطلاح آوانگارد ما علاقه وافری دارند که سرنا را از دهان گشاد آن بنوازند.
حاتمیکیا در «خروج» به جای تصویر کردن یک ایده مرکزی که به اعتراض کشاورزان ربط داشت، تا توانست در فیلم بیانیه سیاسی صادر کرد؛ به این و آن تاخت و با تمسخر جامعه مظلوم و زحمتکش کشاورز کام خیلیها را تلخ کرد.
برادران محمودی نیز در روز سوم جشنواره برای نقب زدن به پدیده مهاجرت در «مردن در آب مطهر» تا توانستند بر ایرانیها تاختند و در مظلومیت ملت افغانستان مرثیهسرایی کردند. دزدی و قتل، نارو زدن، منازعات قومی و قبیلهای و تغییر دین و جنسیت، تنها چند فقره از مناسبات تلخ و زهرآگین ناقابل این فیلم بود که اعصاب و روان مخاطب را در کانون اهداف خود داشت.
مسعود کیمیایی فیلمساز باسابقه سینمای ایران در «خون شد» حمام خون راه انداخت و با قیصر دهه نودی خود تا توانست بر نامرادیها و بیعدالتیهای عدهای زالوصفت با چاقوی ضامندار نقش خاطره زد. کیمیایی خشم و عصبیت مهار نشدنی «فضلی» قهرمان فیلمش را از دایره احساس عبور داد و خط بطلان درازی بر هر چه منطق و اندیشه است در ساختار «خون شد» کشید.در این فیلم کلکسیونی از مصیبت، فلاکت، بدبختی و شوربختی برای مخاطب فلک زده توسط فیلمساز کهنهکار تدارک دیده شده بود.
تراژدی تنهایی انسان معاصر و آلام او در «ابر بارانش گرفته» به هیچ وجه مخاطب را اذیت نمیکرد، شاید این تنها فیلمی بود که در ساری روی پرده رفت و حالمان را به هیچ وجه بد نکرد؛ چون قهرمان خشک و مقرارتی فیلم که در ردای پرستار به بیماران در آستانه مرگ خدمات میرساند، در انتها به این باور رسید که معجزه وجود دارد و این معجزه باید ابتدا در ذهن و اندیشه انسان نسبت به رخداداهای پیرامون رقم خورد. «نازنین احمدی» بازیگر نقش پرستار این فیلم، سیمرغ نقش اول بازیگر زن را در نخستین تجربه سینماییاش به شکل معجزهواری به خود اختصاص داد!
«بیصدا حلزون» اثر بهرنگ دزفولیزاده ملودرامی خوشساخت محسوب میشد که بر مشکل اجتماعی و خانوادگی طیف ناشنوایان نظر داشت. اما چرخش ناگهانی داستان در یک سوم پایانی فیلم و قتل شوهر قهرمان قصه توسط کارفرما، کام مخاطبان را به شدت تلخ کرد.
دایره تلخی و گزندگی فیلمها روز پایانی جشنواره در ساری با اکران فیلم «پدران» که بستر معمایی–جنایی داشت با شوربختی بسته شد، چون گرهگشایی پایانبندی اثر مضحک بود و سازنده اثر فهم و شعور مخاطب را دستکم گرفته بود.
مازنیها در کانون آب و آتش
اختتامیه جشنواره امسال با چاشنی اشک و آه، ناله و اندکی اعتراض و ایضا سانسور غنی شده بود. رسانه ملی در پخش زنده مراسم پایانی جشنواره تا میدید برگزیدگان با زبانی تلخ و گزنده میخواهند سخنی بگویند با ترفندی گل درشت، مجری دیگری که در بالکن سالن حضور داشت را روی آنتن میفرستاد تا در ذهن مخاطب این پرسش ایجاد شود که این سیمرغ بلورین واقعاً «سی مرغ» دارد؟!
سورپرایز اشک و ناله را کودکان کار فیلم «خورشید» ساخته مجیدی روی سن اختتامیه راه انداختند. حتی بازیگران حرفهای مانند «طناز طباطبایی» و «امیر آقایی» نیز با چشمانی اشکبار سیمرغ خود را لمس کردند. «محمدحسین مهدویان» فیلمساز جوان مازنی بعد از دریافت سیمرغ پشت تریبون قرار گرفت و از پدر بیمار و تمام پدران داغدار سال 1398 از حوادث سیل تا کشتههای آبان و حادثه هواپیمای اوکراینی یاد کرد که دوباره تصویر مجری دوم بر تصویر تلویزیون ظاهر شد تا سانسور باز هم تکرار شود و باز هم در ذهن مخاطب این پرسش ایجاد شود که این سیمرغ بلورین واقعاً «سی مرغ» دارد؟!
آن مرد «آن شب» آتش به پا کرد...
تنور حواشی جشنواره پیش از آغاز این رویداد داغ شد، «شهابالدین حسینی» هنرمند مازندرانی پیش از جشنواره فتیله را با اعتراض به تحریمکنندگان جشنواره بالا کشید و روزهای میانی جشنواره این تنور را به انفجار نزدیک کرد. بازیگر مازنی و دارنده نخل طلای بازیگری جشنواره کن، امسال فیلم «آن شب» در بخش نگاه نو را داشت.
این فیلم که به ژانر وحشت نیز نظر داشت در اکران جشنواره با نظرهای مثبتی همراه شد. «آن شب» با کادر فنی امریکایی در این کشور تولید شده بود و کورش آهاری در نخستین تجربه سینمایی خود نشان داد که بر ابزار کارش مسلط است. حاشیه این فیلم زمانی رقم خورد که حسینی در جلسه پرسش و پاسخ با منتقدان حاضر نشد. او که پیش از جشنواره بر تحریمکنندگان جشنواره تاخته بود، صدای منتقدان را در آورده و در کانون التهاب قرار داشت.
در یک اقدام پیشبینی نشده و خلاف مقرارات جشنواره، فیلم «شین» دو شب بعد در سانس فوقالعاده سینمای رسانهها برای اهل فن اکران شد. «شهاب حسینی» که نقش اصلی فیلم را داشت این بار در جلسه پرسش و پاسخی که معلوم بود برنامهریزی شده خودی نشان داد. چون فیلمهای خارج از مسابقه به هیچ وجه جلسه نقد و بررسی ندارند. نکته جالب این که چند سالی است اصلاً بخشی به عنوان خارج مسابقه در جشنواره وجود ندارد.
بازیگر باسابقه مازنی که چند هفته زیر فشار منتقدان خود قرار داشت، تا توانست به مخالفان تاخت، به «مسعودکیمیایی» فیلمساز پیشکسوت و صاحب نام حمله کرد و اهل رسانه و منتقدان را آتشبیار معرکه فرض کرد. چالشهای حسینی با منتقدانش تا زمان حاضر که پرونده جشنواره بسته شده نیز در فضای مجازی به شدت ادامه دارد.
مغز استخوانی که حبس شد
بانوی بازیگر بابلی که امسال در دو فیلم تلخ و گزنده «مغز استخوان» و «سه کام حبس» حضور داشت در دایره رقابت با همکاران قدر و ایضا ناشناخته و تازه کارش در مسیر شکار سیمرغ ناکام ماند و دست خالی به منزل برگشت.
«پریناز ایزدیار» برای نخستین بار در فیلم «مغز استخوان» با بابک حمیدیان همبازی شده بود و در این درام تلخ و ملتهب گلیم خود را به خوبی بیرون کشید. او که برای ایفای نقش همسر معتاد در«سه کام حبس» کاندید دریافت سیمرغ شده بود در مقابل بازیگر قدری همچون «محسن تنابنده» که در جلد یک معتاد شیشهای فرو رفته بود، کم نیاورد و از تجربه همکاری با تنابنده در مصاحبههای خود به شدت ابراز خوشحالی کرد.
شنا در زمستان
همین که «سامان لطفیان» فیلمبردار جوان قائمشهری با هر دو فیلم حاضر در جشنوارهاش کاندید دریافت سیمرغ شد، نشان دهنده کیفیت و ارزش کار اوست. هنرمند مازنی رقابت را به مرتضی نجفی فیلبردار فیلم «تومان» واگذار کرد، ولی به قول معروف چیزی از ارزشهای او کاسته نمیشود. «شنای پروانه» که تصاویرش را لطفیان به ثبت رساند با دریافت 5 سیمرغ در صدر رکوردداران دریافت سیمرغ قرار گرفت. «آتابای» فیلم دیگر لطفیان هم با نظرات و آرا مثبت منقدان و اهالی رسانه مواجه شد؛ هر چند که هیچ سیمرغی به این درام عاشقانه در جشنواره نرسید.
ماموری که از تنکابن آمد
در یک سوم پایانی فیلم «خروج» فردی که به قائله تراکتوررانی کشاورزان معترض خاتمه میدهد، مأمور امنیتی به نام «صبحی» است.
ردای این مامور زیرک را «کامبیز دیرباز» بازیگر تنکابنی سینمای ایران به تن داشت. دیرباز که در «به نام پدر» حاتمیکیا نقش دوم مرد را ایفا کرده بود در «خروج» کار سختی برابر خود نمیدید؛ چون نقش او در حاشیه قرار میگرفت و فراز و فرود آنچنانی در مسیر حرکت مأمور در ساختار قصه نمیشد ارزیابی کرد. مأمور امنیتی فیلم «خروج» در حد تیپ متوقف مانده بود که برای بازیگر تنکابنی جای کار آنچنانی نداشت.
پلان آخر
بنا به آماری که چند روز قبل در واژه روز ارائه شد، استقبال مخاطبان مازنی از فیلمها نسبت به سال گذشته در مرتبه پایینتری قرار داشت. سطح فیلمها نسبت به آثار سال گذشته نازلتر بود و فیلمسازان جوان با آثار خود جای بزرگان را به نیکی پر کردند. جز اشکال فنی که در روز دوم جشنواره در سینما سپهر ساری رقم خورد و سانس نخست اکران «تعارض» محو شد، بقیه سانسها طبق زمانبندی جدول جشنواره ارائه شدند.
سیستم تصویری پخش فیلمها در سینما سپهر ساری فرسوده و کهنه است، لامپ تصویر پروجکشن ضعیف و کم نور است و تصاویر روی پرده کیفیت بسیار پایینی دارد. این معضل حداقل برای من نگارنده که 3 سال است فیلمهای جشنواره را در این سالن پیگیر هستم همچنان پابرجاست.
حوزه هنری که دوسوم سالنهای سینمای کشور را در اختیار دارد و در امر سالنسازی و تجهیز سیستمها گامهای مثبتی برداشته، گویا سالهاست سینما سپهر ساری که از سینماهای قدیمی کشور است را از یاد برده! کافی است به سالن شماره 2 سینما سپهر که امسال راهاندازی شد رجوع کنید و فیلمها را با کیفیت تصویری ایدهآل ببینید. امیدواریم یک بار برای همیشه مدیران حوزه، معضل کیفی پخش تصویر سالن اصلی سینما سپهر را با درایت حل کنند.